ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سلام ایران
هر روز با شما در اینجا خواهیم بود، صدای شما، حرف شما و پیشنهاد شما را می شنویم و می خوانیم و بازگو میکنیم. با ما همراه باشید، بگویید و بنویسید
تلفن: 88769075 021
پیامک: 3000451213
نظــــــر مـــردم
خدمات احراز هویت تأمین اجتماعی هنوز به صورت سنتی انجام میشود/ یک شهروند: بازنشسته تأمین اجتماعی هستم برای تعویض و تمدید دفترچه درمانی فرزندان دختر بالای 18سالم که مجرد هستند باید هر 6 ماه برای احراز هویت با اصل شناسنامه فقط به همان شعبهای که بازنشسته شدم مراجعه و تأیید بگیرم وگرنه دفترچه اعتبار ندارد و هیچ شعبه دیگر تأمین اجتماعی درهمان شهر و کشور مجاز به تأیید احراز هویت نمیباشند وتعویض شعبه بیمه هم پروسه سختی دارد. چرا با توجه به شیوع کرونا و ترافیک زیاد و الکترونیکی شدن خدمات همچنان این احراز هویت سالها به صورت سنتی مانده و انجام میشود.
تلفن: 88769075 021
پیامک: 3000451213
نظــــــر مـــردم
خدمات احراز هویت تأمین اجتماعی هنوز به صورت سنتی انجام میشود/ یک شهروند: بازنشسته تأمین اجتماعی هستم برای تعویض و تمدید دفترچه درمانی فرزندان دختر بالای 18سالم که مجرد هستند باید هر 6 ماه برای احراز هویت با اصل شناسنامه فقط به همان شعبهای که بازنشسته شدم مراجعه و تأیید بگیرم وگرنه دفترچه اعتبار ندارد و هیچ شعبه دیگر تأمین اجتماعی درهمان شهر و کشور مجاز به تأیید احراز هویت نمیباشند وتعویض شعبه بیمه هم پروسه سختی دارد. چرا با توجه به شیوع کرونا و ترافیک زیاد و الکترونیکی شدن خدمات همچنان این احراز هویت سالها به صورت سنتی مانده و انجام میشود.
روز روستا و ضرورت گذار به توسعه سازوکاری
علی ربیعی
دستیارارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری و سخنگوی دولت
چند دهه برنامهریزی تـــــوســـعهمـــــــحور در ایران در بهترین حالت به گســــترش زیرســـاختهای بدون بــرنامه برخـــورداری مردم از آنها، طرحهای بزرگ، کم بــزرگ و کماثر، تندیسهایی از صنــــعت (مانند کارخانههای فولاد با مقیاس تولید پایین و بدون آب که به مرور همه آنها تعطیل شدهاند) دودکشهایی بلند، پلها، اتوبانها و... انجامیده و درآمدهای سرشار نفتی در دورههایی از ایجاد احساس خوشبختی و رفاه در دهکهای پایین ناتوان مانده است. مواهب توسعه بیشتر یک یا دو دهک را برخوردار کرده و ۳ دهک هم تا حدودی دچار جابهجایی طبقاتی شده و زندگیهای بهتری را تجربه کردند اما حدود ۴ دهک کمترین بهرهمندی را از برنامههای توسعه داشتهاند. حتی دوره درآمدهای ۷۰۰ میلیارد دلاری از فروش نفت، تأثیری بر زندگی مردم نداشت چرا که این درآمدها نیز همان مسیر را پیمودند و برای ایجاد رضایت صرف سیاستهای تودهستایانه شادیآفرین موقتی سوپاپی (برای اطمینان از جلوگیری از نارضایتی) برای دهکهای پایین شده است. به یاد دارم روزی که به وزارت کار رفتم به دنبال نظریهای برای اشتغال در شرایط آن روز ایران بودم اما با بررسی سوابق و اسناد در همه مجموعهها هیچ نشانهای از چگونگی سیاستگذاری توسعه اشتغال در شرایط ایران آن روز با وجود رشد منفی نیافتم. این در حالی بود که در اولین جلسه شورای عالی اشتغال که با حضور معاون اول رئیسجمهوری و کارشناسان وزارتخانههای مختلف برگزار شد، بحث ایجاد ۲ میلیون شغل در سال مطابق مصوبات شورای عالی اشتغال در میان بود. هیچ نشانهای از جهتگیری و سیاستگذاریها به چشم نمیخورد. معلوم بود هیچ نظریهای برای توسعه به مفهوم کلان و توسعه اشتغال وجود نداشت. در جستوجوی نظریه جلسات زیادی را تشکیل میدادم. حتی در میان اقتصاددانان مطرح هم نظریههای اشتغال عمدتاً بر محور سرمایهگذاریهای بزرگ رشدهای بالا میچرخید.
به یاد دارم معاون فعلی توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت کار را که از کارشناسان بینالمللی این حوزه بود هم به این جلسه دعوت کرده بودم. وی به موضوع ایجاد اشتغال در دوره رکود و رشد منفی پرداخت و تقریباً تمام افراد صاحبنظر در آن دوره نیز ایجاد اشتغال را مرتبط با برنامههای رشد یا سرمایهگذاریهای بزرگ میدانستند. ۱۵ مهر روز ملی روستا بهانهای شد که تجربه زیستی خودم و نشانهها را که از نتایج مطالعات صورت گرفته ما در جامعهای شبیه به ایران بود مرور کنم. در دو سه هفته گذشته به استانهای سیستان و بلوچستان و اصفهان سفر کردم و با نهادها و تشکلها جلساتی داشتم که برخی مربوط به نهادهای توسعهای بود. اواخر هفته گذشته به غرب مازندران رفتم.
استان مازندران هم مانند بسیاری از استانهای ما نمادی از فقدان سیاستگذاری مناسب توسعهای است. در هیچ روستایی آثاری از روستاها نمیبینیم. دینامیک اشتغال منطقه کاملاً تغییر کرده است. نه تنها گردشگری به عنوان محور توسعه شکل نگرفته بلکه نوعی مسافرگردی همراه با انباشت سرمایههای عظیم در دل بتنها و تیرآهن و روستاهای ویرانشده و ویلاهای برافراشته را میبینیم. به درستی استانهای شمالی نمادی از چند دهه یلگی و بیبرنامگی توسعه است.
خوشبختانه در چند سال اخیر با حضور کارشناسان برخی جهتگیریهای مبتنی بر توسعه و توانمندسازی جوامع محلی، ایجاد تعاونیها و اجتماعات محلی، اشتغالهای ارزانقیمت اما شادیآور برای مردم منطقه، زنجیره کردن تولیدات روستایی آغاز شده است. در سفر به غرب مازندران پروژههای گردشگری و رستوران و آب را افتتاح کردم - معتقدم به پروژههای توسعه هر منطقه باید ارزش ملی داد - گردشگری و تمام زنجیره آن از عوامل اصلی توسعه در همه استانهای ماست. در آنجا به یک روستا رفتم. منطقه غرب مازندران که با رویکرد گردشگری ارگانیک در مسیر توسعه پایدار قرار گرفته است، شاهد شگفتی بزرگی بود. ۳ پروژه افتتاح شد، ۲ پروژه بازدید شد، یک تشکل روستایی با رویکرد توسعه پایدار و تبدیل روستا به قطب گردشگری ارگانیک با مشارکت اهالی افتتاح شد، از روند شکلگیری ۳ تعاونی توسعه پایدار اطلاع حاصل شد، طرح جامع معماری و مسیرهای گردشگری ۳ روستا رونمایی شد، تسهیلات ارزانقیمت برای ۸۲ پروژه ذیل طرح مسیرهای گردشگری غرب مازندران ابلاغ و از ۳ پروژه فنی ملی و بینالمللی توسعهای در منطقه رونمایی شد. آنجا دیدم ۳۷ عضو یک روستا در یک طرح ملی مشارکت میکنند. این سیاستها در دولت در این چند سال دنبال شده است. پیشنهاد برداشت از ۱.۵ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی مطرح و پیگیری و در نهایت محقق شد. در این دوره توسعه روستایی مبتنی بر توانمندسازی محلی مطرح شد. امروز معتقدم ما باید منابع موجود را به هر اندازه که هست به سمت مزیتهای محلی و منطقهای ببریم و زندگی مردم را در سطح محلی متحول کنیم. هدف باید دستیابی به وضع بهتر برای خانوادهها و ارتقای کنشهای فردی و جمعی در سطح محلی باشد. سالهای سال این پروژههای میلیارد دلاری افتتاح شدند ولی کام فرودستان را شیرین نکردند. بر همین اساس از دولت یازدهم برنامه توسعه بر روستاها متمرکز و ایده تحول محلی برای توسعه ملی پیگیری شد. در دورههای قبل از انقلاب، بجز یک برنامه اصلاحات ارضی عملاً برنامه خاصی برای روستاهای کشور به اجرا درنیامد. خود صاحبنظران اقتصادی قبل از انقلاب (مانند دکتر عالیخانی) هم به این امر اذعان داشتهاند که اگرچه به توسعه صنعتی توجه داشتند، اما برای توسعه کشاورزی و روستایی برنامهای به اجرا درنیاوردند. این الگو توجه به زندگی شهری و جریان درازمدت مهاجرت روستا به شهر را به دنبال داشت. اما مهمتر این بود که عقبماندگی روستاها در حوزه زیرساخت را به همراه داشت. به همین دلیل نیز پس از انقلاب، برای دههها الگوی توسعه در کشور و متأثر از آن توسعه روستایی به عمران زیرساختی در روستاها پرداخت. از جمله اثرات این الگو میتوان به توسعه جادهها، ایجاد دسترسی به آب، برق، گاز، خدمات بهداشتی و مانند آن اشاره کرد. تلاشهای دولت در سالهای اخیر باعث شده که متوسط میزان برخورداری جمعیت روستایی از خدمات زیربنایی به حدود ۹۵ درصد برسد. در گازرسانی به روستاها ۱۲۰ درصد نسبت به بعد از انقلاب رشد داشتهایم و ۸۸ درصد جمعیت روستایی گاز لولهکشی دارند. در پوشش شبکه ملی اطلاعات ۲۲۰ درصد نسبت به گذشته رشد داشتهایم. ۵۰ درصد به تعداد واحدهای مسکونی مقاومسازیشده اضافه شده است. ۹۵ درصد جمعیت روستایی از راه آسفالته بهرهمند هستند. ۹۹.۵ درصد جمعیت روستاها برخوردار از برق شبکه هستند. ۹۵ درصد جمعیت روستایی آب آشامیدنی سالم دارند. پوشش بهداشتی و درمانی در روستاها به حدود ۹۰ درصد رسیده است و...
با این همه زندگی در روستا حول یک اقتصاد و کسب و کار شکل میگیرد. بنابراین صرف زیرساخت برای زندگی کفایت نمیکند و میبایست اقتصاد و کسب و کار روستاها را این بار متناسب با شرایط جدید حاصل از توسعه زیرساختها و همینطور سایر تغییرات در زندگی شهری و جهانی بازتنظیم کرد. مدرسه ساخته شده را آموزش؛ درمانگاه ساخته شده را خدمات سلامت و سایر زیرساختها را اقتصاد و رفاه جان و جریان میبخشد. اگر همه امکانات زیرساختی فراهم باشد و اما درآمد و رفاه فراهم نباشد، جریان زندگی ضمانت ندارد. به همین دلیل دولت در این دوره باید بنای خود را، علاوه بر تداوم روند توسعه زیرساختی، بر ارتقای نرمافزاری و توسعه روستاها از منظر کسب و کار و رفاه بگذارد. برای توسعه به معنای اعم و توسعه روستایی به طور اخص نیازمند زیرساخت کافی، نظام تأمین مالی مناسب، نظام رفاهی مناسب سیاستهای معطوف به تولید اقتصادی متناسب با شرایط محلی هستیم. به همین دلیل از جمله برنامههای به اجرا درآمده در دولتهای یازدهم و دوازدهم برنامه توسعه کسب و کار و اشتغال روستایی و عشایری و ایجاد پوشش بیمه روستاییان و عشایر بود. برای اولین بار در کشور یک برنامه حمایت از کسب و کار و اشتغال روستایی در قالب اختصاص ۲۰ هزار میلیارد تومان تسهیلات بانکی به اجرا درآمد. در کنار آن از روشهای اختصاصی تأمین مالی زنجیره ارزش، یعنی تأمین مالی مبتنی بر قرارداد، استفاده شد که تسهیلات را به شرط اتصال به شرکتها و بازارهای بزرگ در اختیار تولیدکنندگان روستایی قرار میدهد و فروش محصولات تولیدی روستاییان را تضمین میکند. در این برنامه سهم اشتغال روستایی از اشتغال جدید سالانه کشور از ۳ درصد به حدود ۲۹ درصد رسید که در شرایط تحریم و کرونا دستاورد قابل توجهی برای معیشت مردم ارزیابی میشود. از ابتدای ایجاد صندوق بیمه روستاییان یک میلیون و دویست هزارنفر بیمه شدند. اما فقط در دوسال اخیر بیش از یک میلیون و هزار نفر به این عدد افزوده شدند.
این مصادیق بیش از آن که عدد و رقم باشند، نشان از یک تحول در رویکرد سیاستگذاری «ساختوسازی» است. در این رویکرد سعی شده سازوکارهایی برای بهبود وضعیت روستاها به شکل برنامههای توانمندسازی، ارتقای درآمد مبتنی بر تولیدات جدید با حفظ زندگی در روستا، نگاهی به مسائل رفاهی مانند افزایش بیمههای سلامت و تأمین اجتماعی و محوریت دادن به مزیتهای محلی تعبیه شود که امیدوارم تداوم یابند.
دستیارارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری و سخنگوی دولت
چند دهه برنامهریزی تـــــوســـعهمـــــــحور در ایران در بهترین حالت به گســــترش زیرســـاختهای بدون بــرنامه برخـــورداری مردم از آنها، طرحهای بزرگ، کم بــزرگ و کماثر، تندیسهایی از صنــــعت (مانند کارخانههای فولاد با مقیاس تولید پایین و بدون آب که به مرور همه آنها تعطیل شدهاند) دودکشهایی بلند، پلها، اتوبانها و... انجامیده و درآمدهای سرشار نفتی در دورههایی از ایجاد احساس خوشبختی و رفاه در دهکهای پایین ناتوان مانده است. مواهب توسعه بیشتر یک یا دو دهک را برخوردار کرده و ۳ دهک هم تا حدودی دچار جابهجایی طبقاتی شده و زندگیهای بهتری را تجربه کردند اما حدود ۴ دهک کمترین بهرهمندی را از برنامههای توسعه داشتهاند. حتی دوره درآمدهای ۷۰۰ میلیارد دلاری از فروش نفت، تأثیری بر زندگی مردم نداشت چرا که این درآمدها نیز همان مسیر را پیمودند و برای ایجاد رضایت صرف سیاستهای تودهستایانه شادیآفرین موقتی سوپاپی (برای اطمینان از جلوگیری از نارضایتی) برای دهکهای پایین شده است. به یاد دارم روزی که به وزارت کار رفتم به دنبال نظریهای برای اشتغال در شرایط آن روز ایران بودم اما با بررسی سوابق و اسناد در همه مجموعهها هیچ نشانهای از چگونگی سیاستگذاری توسعه اشتغال در شرایط ایران آن روز با وجود رشد منفی نیافتم. این در حالی بود که در اولین جلسه شورای عالی اشتغال که با حضور معاون اول رئیسجمهوری و کارشناسان وزارتخانههای مختلف برگزار شد، بحث ایجاد ۲ میلیون شغل در سال مطابق مصوبات شورای عالی اشتغال در میان بود. هیچ نشانهای از جهتگیری و سیاستگذاریها به چشم نمیخورد. معلوم بود هیچ نظریهای برای توسعه به مفهوم کلان و توسعه اشتغال وجود نداشت. در جستوجوی نظریه جلسات زیادی را تشکیل میدادم. حتی در میان اقتصاددانان مطرح هم نظریههای اشتغال عمدتاً بر محور سرمایهگذاریهای بزرگ رشدهای بالا میچرخید.
به یاد دارم معاون فعلی توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت کار را که از کارشناسان بینالمللی این حوزه بود هم به این جلسه دعوت کرده بودم. وی به موضوع ایجاد اشتغال در دوره رکود و رشد منفی پرداخت و تقریباً تمام افراد صاحبنظر در آن دوره نیز ایجاد اشتغال را مرتبط با برنامههای رشد یا سرمایهگذاریهای بزرگ میدانستند. ۱۵ مهر روز ملی روستا بهانهای شد که تجربه زیستی خودم و نشانهها را که از نتایج مطالعات صورت گرفته ما در جامعهای شبیه به ایران بود مرور کنم. در دو سه هفته گذشته به استانهای سیستان و بلوچستان و اصفهان سفر کردم و با نهادها و تشکلها جلساتی داشتم که برخی مربوط به نهادهای توسعهای بود. اواخر هفته گذشته به غرب مازندران رفتم.
استان مازندران هم مانند بسیاری از استانهای ما نمادی از فقدان سیاستگذاری مناسب توسعهای است. در هیچ روستایی آثاری از روستاها نمیبینیم. دینامیک اشتغال منطقه کاملاً تغییر کرده است. نه تنها گردشگری به عنوان محور توسعه شکل نگرفته بلکه نوعی مسافرگردی همراه با انباشت سرمایههای عظیم در دل بتنها و تیرآهن و روستاهای ویرانشده و ویلاهای برافراشته را میبینیم. به درستی استانهای شمالی نمادی از چند دهه یلگی و بیبرنامگی توسعه است.
خوشبختانه در چند سال اخیر با حضور کارشناسان برخی جهتگیریهای مبتنی بر توسعه و توانمندسازی جوامع محلی، ایجاد تعاونیها و اجتماعات محلی، اشتغالهای ارزانقیمت اما شادیآور برای مردم منطقه، زنجیره کردن تولیدات روستایی آغاز شده است. در سفر به غرب مازندران پروژههای گردشگری و رستوران و آب را افتتاح کردم - معتقدم به پروژههای توسعه هر منطقه باید ارزش ملی داد - گردشگری و تمام زنجیره آن از عوامل اصلی توسعه در همه استانهای ماست. در آنجا به یک روستا رفتم. منطقه غرب مازندران که با رویکرد گردشگری ارگانیک در مسیر توسعه پایدار قرار گرفته است، شاهد شگفتی بزرگی بود. ۳ پروژه افتتاح شد، ۲ پروژه بازدید شد، یک تشکل روستایی با رویکرد توسعه پایدار و تبدیل روستا به قطب گردشگری ارگانیک با مشارکت اهالی افتتاح شد، از روند شکلگیری ۳ تعاونی توسعه پایدار اطلاع حاصل شد، طرح جامع معماری و مسیرهای گردشگری ۳ روستا رونمایی شد، تسهیلات ارزانقیمت برای ۸۲ پروژه ذیل طرح مسیرهای گردشگری غرب مازندران ابلاغ و از ۳ پروژه فنی ملی و بینالمللی توسعهای در منطقه رونمایی شد. آنجا دیدم ۳۷ عضو یک روستا در یک طرح ملی مشارکت میکنند. این سیاستها در دولت در این چند سال دنبال شده است. پیشنهاد برداشت از ۱.۵ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی مطرح و پیگیری و در نهایت محقق شد. در این دوره توسعه روستایی مبتنی بر توانمندسازی محلی مطرح شد. امروز معتقدم ما باید منابع موجود را به هر اندازه که هست به سمت مزیتهای محلی و منطقهای ببریم و زندگی مردم را در سطح محلی متحول کنیم. هدف باید دستیابی به وضع بهتر برای خانوادهها و ارتقای کنشهای فردی و جمعی در سطح محلی باشد. سالهای سال این پروژههای میلیارد دلاری افتتاح شدند ولی کام فرودستان را شیرین نکردند. بر همین اساس از دولت یازدهم برنامه توسعه بر روستاها متمرکز و ایده تحول محلی برای توسعه ملی پیگیری شد. در دورههای قبل از انقلاب، بجز یک برنامه اصلاحات ارضی عملاً برنامه خاصی برای روستاهای کشور به اجرا درنیامد. خود صاحبنظران اقتصادی قبل از انقلاب (مانند دکتر عالیخانی) هم به این امر اذعان داشتهاند که اگرچه به توسعه صنعتی توجه داشتند، اما برای توسعه کشاورزی و روستایی برنامهای به اجرا درنیاوردند. این الگو توجه به زندگی شهری و جریان درازمدت مهاجرت روستا به شهر را به دنبال داشت. اما مهمتر این بود که عقبماندگی روستاها در حوزه زیرساخت را به همراه داشت. به همین دلیل نیز پس از انقلاب، برای دههها الگوی توسعه در کشور و متأثر از آن توسعه روستایی به عمران زیرساختی در روستاها پرداخت. از جمله اثرات این الگو میتوان به توسعه جادهها، ایجاد دسترسی به آب، برق، گاز، خدمات بهداشتی و مانند آن اشاره کرد. تلاشهای دولت در سالهای اخیر باعث شده که متوسط میزان برخورداری جمعیت روستایی از خدمات زیربنایی به حدود ۹۵ درصد برسد. در گازرسانی به روستاها ۱۲۰ درصد نسبت به بعد از انقلاب رشد داشتهایم و ۸۸ درصد جمعیت روستایی گاز لولهکشی دارند. در پوشش شبکه ملی اطلاعات ۲۲۰ درصد نسبت به گذشته رشد داشتهایم. ۵۰ درصد به تعداد واحدهای مسکونی مقاومسازیشده اضافه شده است. ۹۵ درصد جمعیت روستایی از راه آسفالته بهرهمند هستند. ۹۹.۵ درصد جمعیت روستاها برخوردار از برق شبکه هستند. ۹۵ درصد جمعیت روستایی آب آشامیدنی سالم دارند. پوشش بهداشتی و درمانی در روستاها به حدود ۹۰ درصد رسیده است و...
با این همه زندگی در روستا حول یک اقتصاد و کسب و کار شکل میگیرد. بنابراین صرف زیرساخت برای زندگی کفایت نمیکند و میبایست اقتصاد و کسب و کار روستاها را این بار متناسب با شرایط جدید حاصل از توسعه زیرساختها و همینطور سایر تغییرات در زندگی شهری و جهانی بازتنظیم کرد. مدرسه ساخته شده را آموزش؛ درمانگاه ساخته شده را خدمات سلامت و سایر زیرساختها را اقتصاد و رفاه جان و جریان میبخشد. اگر همه امکانات زیرساختی فراهم باشد و اما درآمد و رفاه فراهم نباشد، جریان زندگی ضمانت ندارد. به همین دلیل دولت در این دوره باید بنای خود را، علاوه بر تداوم روند توسعه زیرساختی، بر ارتقای نرمافزاری و توسعه روستاها از منظر کسب و کار و رفاه بگذارد. برای توسعه به معنای اعم و توسعه روستایی به طور اخص نیازمند زیرساخت کافی، نظام تأمین مالی مناسب، نظام رفاهی مناسب سیاستهای معطوف به تولید اقتصادی متناسب با شرایط محلی هستیم. به همین دلیل از جمله برنامههای به اجرا درآمده در دولتهای یازدهم و دوازدهم برنامه توسعه کسب و کار و اشتغال روستایی و عشایری و ایجاد پوشش بیمه روستاییان و عشایر بود. برای اولین بار در کشور یک برنامه حمایت از کسب و کار و اشتغال روستایی در قالب اختصاص ۲۰ هزار میلیارد تومان تسهیلات بانکی به اجرا درآمد. در کنار آن از روشهای اختصاصی تأمین مالی زنجیره ارزش، یعنی تأمین مالی مبتنی بر قرارداد، استفاده شد که تسهیلات را به شرط اتصال به شرکتها و بازارهای بزرگ در اختیار تولیدکنندگان روستایی قرار میدهد و فروش محصولات تولیدی روستاییان را تضمین میکند. در این برنامه سهم اشتغال روستایی از اشتغال جدید سالانه کشور از ۳ درصد به حدود ۲۹ درصد رسید که در شرایط تحریم و کرونا دستاورد قابل توجهی برای معیشت مردم ارزیابی میشود. از ابتدای ایجاد صندوق بیمه روستاییان یک میلیون و دویست هزارنفر بیمه شدند. اما فقط در دوسال اخیر بیش از یک میلیون و هزار نفر به این عدد افزوده شدند.
این مصادیق بیش از آن که عدد و رقم باشند، نشان از یک تحول در رویکرد سیاستگذاری «ساختوسازی» است. در این رویکرد سعی شده سازوکارهایی برای بهبود وضعیت روستاها به شکل برنامههای توانمندسازی، ارتقای درآمد مبتنی بر تولیدات جدید با حفظ زندگی در روستا، نگاهی به مسائل رفاهی مانند افزایش بیمههای سلامت و تأمین اجتماعی و محوریت دادن به مزیتهای محلی تعبیه شود که امیدوارم تداوم یابند.
گزارش «ایران» درباره دلایل طلاق در چند سال اخیر
طلاق به دهه هفتادیها رسید
مهسا قویقلب
خبرنگار
براساس آمارهای سازمان ثبت احوال کشور، 12.2 درصد از ازدواجهای صورت گرفته بین سال 91 تا 97 به طلاق ختم شده و 2.8 درصد از این زوج های طلاق گرفته فقط یک سال زندگی کردهاند. به تعبیری، میزان طلاق ثبت شده نسبت به ازدواجهای ثبت شده حدود 20 درصد است و میانگین سنی طلاق 25 تا 26 سالگی است. یعنی نسل ازدواجهایی که به طلاق ختم شده به دهه هفتادیها رسیده است و حدود نیمی از نسل ازدواجهای زنان که منجر به طلاق شدهاند، مربوط به زنان دهه هفتادی است. این زنان بهطور متوسط در 17.3 سالگی در سال 91 ازدواج کرده و پس از 2.3 سال زندگی مشترک در سن 20.1 سالگی طلاق را تجربه کردند. دختران 17 سالهای که تازه پا در فضای جوانی گذاشتهاند و به تعبیری هنوز نوجوان محسوب میشوند، نه تنها نمیدانند که از زندگی چه میخواهند، بلکه تصویر درستی هم از زندگی مشترک در ذهن ندارند.
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران درباره این معضل به «ایران» میگوید: در این چند سال اخیر بالا رفتن فراوانی آمار طلاق در کشور یکی از دلایل رشد این آسیب اجتماعی است. از طرفی معمولاً در حدفاصل یک تا دو سال الی 5 سال نخست پس از ازدواج، بحث طلاق پیش میآید. با توجه به میانگین سنی ازدواج این اتفاق چندان هم غیرطبیعی نیست. آمار طلاق کلاً بالا رفته است، که با توجه به ویژگی میانگین سن ازدواج طبیعتاً به این دهه برخورد میکنیم.
به گفته حسن موسوی چلک، براساس آمارهای موجود روند طلاق در ایران افزایشی و بالعکس، ازدواج، کاهشی بوده، باید به این قضیه بپردازیم که طلاق، جزیره نیست. یک بخش آن به سیاستگذاریها برمیگردد، نمیتوان تأثیر تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را نفی کرد. بخش دیگر به خود افراد بازمیگردد، مهارت همسرداری، مهارتهای بین فردی، فرهنگ گفتوگو و خودمراقبتی از جمله موضوعاتی هستند که برای کنترل و کاهش طلاق باید مدنظر قرار بگیرند. دسترسی به خدمات مشاورهای و ارزان هم موضوعی است که نباید از آن غفلت کرد. بحث بعدی به عوامل مؤثر در بروز طلاق برمیگردد، قبل از تنظیم هر برنامهای در جهت پیشگیری از هر آسیبی از جمله طلاق، باید به عوامل مؤثر پدیدآورنده آن دقت کرد. در خصوص آسیبی مانند طلاق، مواردی مانند موادمخدر، خشونت، میزان رضایت از روابط زناشویی، نحوه پرکردن اوقات فراغت، مهارتهای ارتباطی – اجتماعی، بیکاری و موضوعاتی از این دست مؤثر هستند. هر کدام از این عوامل میتوانند زمینه ساز گرایش افراد به طلاق باشند.
او در ادامه اضافه میکند: برنامههای پیشگیری باید مبتنی بر مدیریت تأثیرگذاری عوامل کاهش دهنده طلاق باشند. این مقوله ممکن است، در استانهای مختلف متفاوت باشد. حتی اولویت عوامل مؤثر در طلاق و پژوهش در خصوص آنها ممکن است در هر منطقه یک شهرستان نیز متفاوت باشد. در حال حاضر 71 درصد جمعیت کشور شهرنشین هستند، این در حالی است که در گذشته این آمار برعکس بود، یعنی 71 درصد روستایی بودند. این آمار نشان میدهد که کارکردهای خانواده در گذشته بسیار متفاوت بوده و امروزه آن کارکردها دیگر اثرگذار نیستند، در این بازه زمانی نهادهایی مانند نهادهای مشاورهای و مراکز روانشناختی و امثال آنها میتوانند بخشی از خلأهای ایجاد شده را پر کنند. در نهایت اگر قرار باشد که کاری به صورت ریشهای انجام شود، باید در کلیه حوزههای مرتبط، فرهنگسازی صورت گیرد.
اولین دههای که طلاق را تابو نمیداند
یک فعال حوزه زنان هم با اشاره به اینکه هر دهه ویژگیهای منحصر به فردی دارد، به «ایران» میگوید: در دهه هفتاد، ابزارهای مدرن مختلفی وارد کشور شد، سیستم حمل و نقل متفاوت، دسترسی آزاد به اینترنت خانگی و موبایلهای پیشرفته، ورود راحت به دانشگاه و لباس پوشیدن راحتتر از گذشته، همه از جمله مواردی بودند که دهه هفتاد را از دیگر دههها متمایز کرد. این در حالی است که پدرها و مادرهای این افراد، همچنان افکاری سنتی داشتند. این گروه از جوانان یعنی دهه هفتادیها، اولین گروهی در کشور هستند که طلاق برای آنها تابو نیست و ارزش چندانی برای نظر جامعه و ملاحظات خانوادگی در جهت پرهیز از طلاق، قائل نیستند.
رایحه مظفریان در ادامه اضافه میکند: مهمترین مطلبی که باید از نظر فرهنگی نهادینه شود، این است که باید تعریف دقیقی از ازدواج در زمان مناسب داشته باشیم. جمعی از فعالان حوزه کودک، تلاشهای زیادی کردند تا بتوانند قانون ممنوعیت ازدواج کودکان که معروف به «منع کودک همسری» است را تصویب کنند اما این قانون به نتیجه نرسید و به دنبال آن نوعی دو دستگی به بوجود آمد که مردم را گیج کرد. در حال حاضر عدهای از فعالان حقوق کودک تلاش میکنند مانع از افزایش کودک همسری شوند و از سوی دیگر عدهای تبلیغ کودک همسری میکنند. برای جلوگیری از ایجاد آسیبهای بیشتر در این حوزه اولین گامی که میتواند مؤثر باشد، این است که فعالان حقوق کودک، باید به نقطه مشترکی برسند تا سریعتر پژوهشهای صورت گرفته، ساماندهی شود و تصویب قانون در این خصوص بتواند سبب کاهش آسیبها شود.
به گفته او، برای پاسخ به این سؤال که چرا آمار طلاق بالا رفته و این آمار در سنین پایین هم رقم زیادی را به خود اختصاص داده، باید گفت: در این خصوص علل زیادی دخیل هستند؛ از علل فرهنگی گرفته تا اقتصادی. اما مهم این نکته است که وقتی آمارهای تکان دهنده از طلاق منتشر میشود، یعنی قضیه به مرحله پژوهش رسیده و پژوهشگران باید مأمور شوند تا میزان اثرگذاری تمامی علل موجود را بررسی کنند. نتایج به دست آمده بعد از بررسی باید در اختیار قانونگذاران و سازمانهای مربوطه قرار گیرند تا از وقوع چنین معضلاتی جلوگیری شود اما متأسفانه هر بار تنها آماری منتشر میشود و اصل موضوع به دست فراموشی سپرده میشود.
سنگهای لاجوردی شهرستان فیروزه راه توریسم معدن را باز میکند؟
سفر به اعماق فیروزهای
حمیده گودرزی
خبرنگار
در مجاورت دو روستای معدن علیا و سفلی از توابع شهرستان فیروزه، ارتفاعاتی وجود دارد که همانند آسمانش فیروزهای است و همه آن را با نام فیروزه نیشابوری میشناسند. اگرچه در معادن مختلف ایران و سایر کشورها سنگ فیروزه کشف و استخراج میشود اما سنگ فیروزه نیشابور بهخاطر مرغوبیتی که دارد صدها سال است در دنیا مقام نخست را به خود اختصاص داده و مشتریان خاص خودش را دارد. معدن اصلی سنگ فیروزه که بهعنوان تنهاترین سنگ زنده دنیا نیز شناخته شده، در دل کوه رعیش که حدود 200 متر ارتفاع دارد، نهفته است و طیف وسیعی از رنگ های آبی کمرنگ، پررنگ، سبز روشن و در مواردی تا سبز تیره و بهصورت رگههای بسیار باریک در لابه لای سنگهای آتشفشانی شکل گرفته است و چنان زیباییای دارد که چشمان هر بیننده را خیره میکند. زیبایی بیحد و حصری که نه تنها همه آرزوی داشتن قطعه ای از آن را دارند بلکه در آرزوی دیدن این معدن از نزدیک نیز هستند. شاید جذابیت و استقبال بینظیر گردشگران داخلی و خارجی است که حالا مسئولان وزارت صمت را برآن داشته تا دستورالعملی جهت بازدید گردشگران تدوین کنند.
ابوالفضل حکیم پور- فرماندار شهرستان فیروزه، با بیان اینکه وجود قدیمی ترین، بزرگترین و مرغوبترین معدن سنگ فیروزه جهان در منطقه خودش عنصر هویت بخش بوده و نام شهرستان فیروزه نیز از همین معدن گرفته شده است، میگوید: «براساس کاوشها و باستانشناسیهای صورت گرفته معدن فیروزه نیشابور، حدود هفت هزار سال قدمت دارد که به لحاظ مرغوبیت و جایگاه تاریخی که دارد از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و طرفدارانش را از سراسر کشور و دنیا به این منطقه کشانده تا ضمن خرید سنگ فیروزه اصل و مرغوب و مطمئن از نزدیک بازدیدی هم از نحوه استخراج و فرآوری و تراش این سنگ گرانبها که در حاشیه معدن صورت میگیرد، داشته باشند. لذا از 5 سال پیش همزمان با درخواستهای فراوان تورها و علاقهمندان به بازدید از این معدن و همچنین بهدلیل آن که تاکنون مقررات ویژهای در خصوص گردشگری از معادن نداشتیم، پیگیر دریافت مجوزهای لازم بودیم تا در کنار تولید و استخراج سنگ فیروزه پذیرای گردشگران نیز باشیم که به تازگی باخبر شدیم وزارت صمت نیز به بحث گردشگری معادن ورود پیدا کرده است. لذا آنچه که مشخص است، با دریافت این مجوز گردشگران ضمن اینکه از معدن و نحوه استخراج تا فرآوری سنگ فیروزه بازدید میکنند، میتوانند از معادن نمک، باغ نشاط بهعنوان بزرگترین باغ ایرانی و خانه استاد کمال الملک که در آخرین سالهای زندگیشان در این شهرستان زندگی میکردند و هم اکنون نیز بازسازی شده است و سایر آثار تاریخی دیگر که در شهرستان فیروزه قرار دارد نیز بازدید کنند. نه تنها گردش مالی که از این طریق بهدست میآید در توسعه معدن و شهرستان فیروزه و شهرها و روستاهای اطراف آن بسیار اثرگذار خواهد بود، بلکه به واسطه گردشگران میتوانیم بازاریابی خوبی در خصوص فروش سنگ فیروزه و دیگر صنایع دستی منطقه در سراسر کشور و دنیا داشته باشیم.»
براساس آخرین آمار ارائه شده از سوی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری خراسان رضوی، سنگ فیروزه حدود 22 هزار نفر از جمعیت 43 هزار نفری شهرستان فیروزه و توابع آن را بهطور مستقیم و غیرمستقیم از تولید و استخراج از معدن گرفته تا کارگاههای تراش و فرآوری سنگ فیروزه مشغول به کار کرده است که این میتواند اتفاق خوبی در کاهش جمعیت بیکار در کشور باشد. فرماندار فیروزه در این باره میگوید: «اتفاق خوبی که طی چند سال اخیر در این شهرستان رخ داده این است که در قدیم بهدلیل کمبود کارگاههای فیروزه کوبی نخالههای معدن که دارای ذرات ریز فیروزه میباشد در اصفهان فرآوری میشد. اما هم اکنون با افزایش این کارگاهها در شهرستان فیروزه این هنر طرفداران زیادی پیدا کرده و گردش مالی خوبی هم دارد. بدین ترتیب که افراد پس از خرید این نخالهها بهصورت چهار یا پنج تن آنها را به شرکتها شن شوری که در روستاهای معدن و اطراف آن تشکیل شدهاند میسپارند. پس از شستوشو، سنگهایی که احتمال وجود فیروزه در آن داده میشود را در کیسههای 5 و 10 کیلویی ریخته و در اختیار زنان روستایی قرار میدهند تا با دریافت روزانه 100 تا 150 هزار تومان دستمزد در خانههاشان فیروزهها را با دقت جدا کنند.
سپس فیروزههای بهدست آمده به کارگاههای فیروزه کوبی منتقل میشود. در واقع در دو روستای علیا و سفلی که حدود 1200 نفر جمعیت دارد حتی یک نفر بیکار نداریم و همه افراد به واسطه کشاورزی و معدن سنگ فیروزه مشغول به کار هستند».
اما آنچه که حائزاهمیت میباشد این است که در خردادماه امسال شهرستان فیروزه بهعنوان شهر سنگ فیروزه ثبت ملی شده و در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی در حال تکمیل پرونده برای ثبت جهانی شدن سنگ فیروزه شهر فیروزه است.
حامد فضلیانی، مدیرعامل شرکت تعاونی معدن فیروزه شهرستان فیروزه نیز درباره خصوصیتهای معدن فیروزه شهرستان فیروزه و قابلیتهای گردشگری آن میگوید: «از ابتدای سال 1382 بنا به درخواست اهالی دو روستای معدن علیا و سفلی از توابع شهرستان فیروزه از سوی وزارت صمت امتیاز بهرهبرداری از معدن فیروزه به مدت 25 سال به شرکت تعاونی این دو روستا که حدود 342 عضو دارد، سپرده شد و هم اکنون حدود 150 نفر به طور رسمی در معدن فیروزه مشغول به کار هستند و همه آنها از مزایای بیمه تأمین اجتماعی و بیمه عمر، حوادث و قانون سختی کار برخوردارند. روش استخراج سنگ فیروزه بهطور کامل زیرزمینی است و طول تونل اصلی آن حدود 2 کیلومتر و مجموع تونلهای ایجاد شده در آن حدود 50 کیلومتر است و معدنچیان برای استخراج سنگ فیروزه بهطور افقی در دل کوه پیشروی میکنند و در مرحلههای مختلف و بنا به وضعیت اکتشاف رگههای فیروزه چاههای عمودی به سمت بالا یا پایین با عمقهای 20، 40 و 60 متری حفر میکنند که عمیقترین چاهها حدود 80 متر است. همچنین پیشروی و حفاری با روش آتش بازی کنترل شده و کمترین مواد منفجره و در دورترین فاصله ممکن از رگهها صورت میگیرد تا آسیب کمتری به سنگهای فیروزه برسد.
وی با بیان اینکه براساس مجوز وزارت صمت سالانه حدود 40 تن سنگ فیروزه از این معدن برداشت میشود که از این مقدار حدود 2 تن نگین بهدست میآید در خصوص نحوه فروش این گوهر بیهمتا میافزاید: «با توجه به کیفیت تولید و میزان استخراج و وضعیت بازار هر آنچه که از معدن استخراج میشود در پکیجهای 55 و 110 کیلویی که داخل آن سنگ فیروزه درجه 1و 2 و 3 نیز میباشد، بستهبندی میگردد.
از آنجایی که تقاضا برای خرید سنگ فیروزه بسیار زیاد است برای اینکه فیروزهها فقط در اختیار گروه خاصی قرار نگیرد، سالانه 4 تا 5 بار بهصورت حراج عمومی به فروش گذاشته میشود تا همه بتوانند به میزان سرمایهای که دارند فیروزه خریداری کنند. اما نکتهای که وجود دارد این است که از ابتدای امسال با وجود اینکه انبارهای ما پر است، بهدلیل کرونا و فاصلهگذاری اجتماعی هنوز نتوانستیم حراجی برگزار کنیم. البته معدنچیان ما با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی همچنان دارند فعالیتهایشان را ادامه میدهند و با وجود اینکه معدن مکانی سرپوشیده و مرطوب بوده و بهترین مکان برای انتقال کرونا است اما خوشبختانه موردی مبنی بر آلودگی و بیماری در بین همکارانمان نداشتیم».
فضلیانی در ادامه درباره خصوصیتهای دیگر این معدن میگوید: «در کل مواد معدنی در تمام دنیا چند سال بعد از استخراج ذخایرش تمام میشود. اما خصوصیت معدن فیروزه این است که در مدت این هفت هزار سال تاکنون بهطور مستمر سنگ فیروزه از آن استخراج شده و تا 200 سال آینده هم قابلیت استخراج دارد. نکته اینکه در 40 سال اخیر سنگ فیروزه از بیش از 30 معدن کشف شده در امریکا، چین و سایر کشورهای دیگر و حتی ایران استخراج میشود اما هیچ کدام از آنها از لحاظ کیفیت و مرغوبیت به پای سنگ فیروزه نیشابور نمیرسد. از اینرو همیشه مورد توجه متخصصان، جواهرشناسان، زمین شناسان، معدنکاران و حتی مردم عادی بوده و از قدیم هرازچند گاهی شاهد حضور گردشگران داخلی و خارجی در آن معدن بودهایم».
اما نکته حائزاهمیتی که وجود دارد این است که شاید جذب گردشگر معادن کاری بسیار خوب و پرسود باشد و به توسعه معادن و شهر و روستاهای اطراف آن کمک کند اما تضادهای قانونی بین وزارتخانهای بسیاری دارد که در عمل بدون همسانسازی این قوانین، گردشگری اماکن تحت هیچ شرایطی امکان پذیر نخواهد بود.
مدیرعامل شرکت تعاونی معدن فیروزه در این باره میگوید: «از سال 1390 بهطور رسمی فعالیتهایمان را در جهت جلب گردشگر در حوزه معدن آغاز کردهایم. دو سال بعد نیز وزارت صمت طرحی را برای ارزیابی پتانسیل گردشگری معادن آغاز کرد که از بین معادن کشور معدن فیروزه شهر فیروزه انتخاب شد که بلافاصله طرح جامعی نیز دراین خصوص تهیه شد. همان زمان ما نیز زیرساختهای لازم از قبیل امکانات رفاهی و آسفالت جاده دسترسی به معدن را فراهم کردیم. اما همانطور که میدانید باوجود اینکه به تازگی نگاه گردشگری در معادن بار دیگر در وزارت صمت رونق پیدا کرده و چندین جلسه نیز در این خصوص در معاونت وزارت صمت در استان خراسان رضوی برگزار شده است باید بگویم که متأسفانه یکسری موانع قانونی و اجرایی وجود دارد.
همانطور که میدانید، در دنیا و حتی در ایران بحث گردشگری از لحاظ علمی و اجرایی بسیار تخصصی بوده و رسیدن به استانداردهای لازم کاری بسیار سخت است. اما آنچه که این موضوع را مشکلتر میکند این است که محیط معادن بخصوص معادنی که همانند معدن سنگ فیروزه شهرستان فیروزه فعال هستند برای افراد عادی ناایمن است که متأسفانه این موضوع کار رسیدن به این استانداردها را قدری مشکل میکند.
وی به مانع دیگری که در برابر گردشگری معادن فیروزه وجود دارد اشاره کرده و میگوید: «وقتی شما برای هر کاری از جمله بوم گردی یا هتلداری و غیره بخواهید مجوز بگیرید یکی از اولین نیازهایش این است که واحد تجاری گردشگریتان را بهصورت ملکی یا استیجاری به سازمان گردشگری منطقه معرفی کنید که در معادن از لحاظ اجرایی امکان پذیر نیست. زیرا طبق قوانین معادن کشور، معادن بهره بردار دارند. یعنی معدن نه ملک بهره بردار محسوب میشود و نه در اجارهاش است.
در واقع ملک متعلق به دولت است. در نتیجه در اینجا نیز یک تضاد قانونی ایجاد میشود که گردشگری معادن را ناممکن میسازد. درواقع برای حضور گردشگر در معادن باید بین قوانین معادن و حوزه گردشگری همسانسازی شود که میطلبد در سطح وزارتخانهها کارگروهی تشکیل گردد تا روی این موارد قانونی تجدید نظر شود. حتی در صورت لزوم در مجلس شورای اسلامی تصویب و بهصورت بخشنامه قانونی به دستگاههای مربوطه ابلاغ شود.
خبرنگار
در مجاورت دو روستای معدن علیا و سفلی از توابع شهرستان فیروزه، ارتفاعاتی وجود دارد که همانند آسمانش فیروزهای است و همه آن را با نام فیروزه نیشابوری میشناسند. اگرچه در معادن مختلف ایران و سایر کشورها سنگ فیروزه کشف و استخراج میشود اما سنگ فیروزه نیشابور بهخاطر مرغوبیتی که دارد صدها سال است در دنیا مقام نخست را به خود اختصاص داده و مشتریان خاص خودش را دارد. معدن اصلی سنگ فیروزه که بهعنوان تنهاترین سنگ زنده دنیا نیز شناخته شده، در دل کوه رعیش که حدود 200 متر ارتفاع دارد، نهفته است و طیف وسیعی از رنگ های آبی کمرنگ، پررنگ، سبز روشن و در مواردی تا سبز تیره و بهصورت رگههای بسیار باریک در لابه لای سنگهای آتشفشانی شکل گرفته است و چنان زیباییای دارد که چشمان هر بیننده را خیره میکند. زیبایی بیحد و حصری که نه تنها همه آرزوی داشتن قطعه ای از آن را دارند بلکه در آرزوی دیدن این معدن از نزدیک نیز هستند. شاید جذابیت و استقبال بینظیر گردشگران داخلی و خارجی است که حالا مسئولان وزارت صمت را برآن داشته تا دستورالعملی جهت بازدید گردشگران تدوین کنند.
ابوالفضل حکیم پور- فرماندار شهرستان فیروزه، با بیان اینکه وجود قدیمی ترین، بزرگترین و مرغوبترین معدن سنگ فیروزه جهان در منطقه خودش عنصر هویت بخش بوده و نام شهرستان فیروزه نیز از همین معدن گرفته شده است، میگوید: «براساس کاوشها و باستانشناسیهای صورت گرفته معدن فیروزه نیشابور، حدود هفت هزار سال قدمت دارد که به لحاظ مرغوبیت و جایگاه تاریخی که دارد از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و طرفدارانش را از سراسر کشور و دنیا به این منطقه کشانده تا ضمن خرید سنگ فیروزه اصل و مرغوب و مطمئن از نزدیک بازدیدی هم از نحوه استخراج و فرآوری و تراش این سنگ گرانبها که در حاشیه معدن صورت میگیرد، داشته باشند. لذا از 5 سال پیش همزمان با درخواستهای فراوان تورها و علاقهمندان به بازدید از این معدن و همچنین بهدلیل آن که تاکنون مقررات ویژهای در خصوص گردشگری از معادن نداشتیم، پیگیر دریافت مجوزهای لازم بودیم تا در کنار تولید و استخراج سنگ فیروزه پذیرای گردشگران نیز باشیم که به تازگی باخبر شدیم وزارت صمت نیز به بحث گردشگری معادن ورود پیدا کرده است. لذا آنچه که مشخص است، با دریافت این مجوز گردشگران ضمن اینکه از معدن و نحوه استخراج تا فرآوری سنگ فیروزه بازدید میکنند، میتوانند از معادن نمک، باغ نشاط بهعنوان بزرگترین باغ ایرانی و خانه استاد کمال الملک که در آخرین سالهای زندگیشان در این شهرستان زندگی میکردند و هم اکنون نیز بازسازی شده است و سایر آثار تاریخی دیگر که در شهرستان فیروزه قرار دارد نیز بازدید کنند. نه تنها گردش مالی که از این طریق بهدست میآید در توسعه معدن و شهرستان فیروزه و شهرها و روستاهای اطراف آن بسیار اثرگذار خواهد بود، بلکه به واسطه گردشگران میتوانیم بازاریابی خوبی در خصوص فروش سنگ فیروزه و دیگر صنایع دستی منطقه در سراسر کشور و دنیا داشته باشیم.»
براساس آخرین آمار ارائه شده از سوی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری خراسان رضوی، سنگ فیروزه حدود 22 هزار نفر از جمعیت 43 هزار نفری شهرستان فیروزه و توابع آن را بهطور مستقیم و غیرمستقیم از تولید و استخراج از معدن گرفته تا کارگاههای تراش و فرآوری سنگ فیروزه مشغول به کار کرده است که این میتواند اتفاق خوبی در کاهش جمعیت بیکار در کشور باشد. فرماندار فیروزه در این باره میگوید: «اتفاق خوبی که طی چند سال اخیر در این شهرستان رخ داده این است که در قدیم بهدلیل کمبود کارگاههای فیروزه کوبی نخالههای معدن که دارای ذرات ریز فیروزه میباشد در اصفهان فرآوری میشد. اما هم اکنون با افزایش این کارگاهها در شهرستان فیروزه این هنر طرفداران زیادی پیدا کرده و گردش مالی خوبی هم دارد. بدین ترتیب که افراد پس از خرید این نخالهها بهصورت چهار یا پنج تن آنها را به شرکتها شن شوری که در روستاهای معدن و اطراف آن تشکیل شدهاند میسپارند. پس از شستوشو، سنگهایی که احتمال وجود فیروزه در آن داده میشود را در کیسههای 5 و 10 کیلویی ریخته و در اختیار زنان روستایی قرار میدهند تا با دریافت روزانه 100 تا 150 هزار تومان دستمزد در خانههاشان فیروزهها را با دقت جدا کنند.
سپس فیروزههای بهدست آمده به کارگاههای فیروزه کوبی منتقل میشود. در واقع در دو روستای علیا و سفلی که حدود 1200 نفر جمعیت دارد حتی یک نفر بیکار نداریم و همه افراد به واسطه کشاورزی و معدن سنگ فیروزه مشغول به کار هستند».
اما آنچه که حائزاهمیت میباشد این است که در خردادماه امسال شهرستان فیروزه بهعنوان شهر سنگ فیروزه ثبت ملی شده و در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی در حال تکمیل پرونده برای ثبت جهانی شدن سنگ فیروزه شهر فیروزه است.
حامد فضلیانی، مدیرعامل شرکت تعاونی معدن فیروزه شهرستان فیروزه نیز درباره خصوصیتهای معدن فیروزه شهرستان فیروزه و قابلیتهای گردشگری آن میگوید: «از ابتدای سال 1382 بنا به درخواست اهالی دو روستای معدن علیا و سفلی از توابع شهرستان فیروزه از سوی وزارت صمت امتیاز بهرهبرداری از معدن فیروزه به مدت 25 سال به شرکت تعاونی این دو روستا که حدود 342 عضو دارد، سپرده شد و هم اکنون حدود 150 نفر به طور رسمی در معدن فیروزه مشغول به کار هستند و همه آنها از مزایای بیمه تأمین اجتماعی و بیمه عمر، حوادث و قانون سختی کار برخوردارند. روش استخراج سنگ فیروزه بهطور کامل زیرزمینی است و طول تونل اصلی آن حدود 2 کیلومتر و مجموع تونلهای ایجاد شده در آن حدود 50 کیلومتر است و معدنچیان برای استخراج سنگ فیروزه بهطور افقی در دل کوه پیشروی میکنند و در مرحلههای مختلف و بنا به وضعیت اکتشاف رگههای فیروزه چاههای عمودی به سمت بالا یا پایین با عمقهای 20، 40 و 60 متری حفر میکنند که عمیقترین چاهها حدود 80 متر است. همچنین پیشروی و حفاری با روش آتش بازی کنترل شده و کمترین مواد منفجره و در دورترین فاصله ممکن از رگهها صورت میگیرد تا آسیب کمتری به سنگهای فیروزه برسد.
وی با بیان اینکه براساس مجوز وزارت صمت سالانه حدود 40 تن سنگ فیروزه از این معدن برداشت میشود که از این مقدار حدود 2 تن نگین بهدست میآید در خصوص نحوه فروش این گوهر بیهمتا میافزاید: «با توجه به کیفیت تولید و میزان استخراج و وضعیت بازار هر آنچه که از معدن استخراج میشود در پکیجهای 55 و 110 کیلویی که داخل آن سنگ فیروزه درجه 1و 2 و 3 نیز میباشد، بستهبندی میگردد.
از آنجایی که تقاضا برای خرید سنگ فیروزه بسیار زیاد است برای اینکه فیروزهها فقط در اختیار گروه خاصی قرار نگیرد، سالانه 4 تا 5 بار بهصورت حراج عمومی به فروش گذاشته میشود تا همه بتوانند به میزان سرمایهای که دارند فیروزه خریداری کنند. اما نکتهای که وجود دارد این است که از ابتدای امسال با وجود اینکه انبارهای ما پر است، بهدلیل کرونا و فاصلهگذاری اجتماعی هنوز نتوانستیم حراجی برگزار کنیم. البته معدنچیان ما با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی همچنان دارند فعالیتهایشان را ادامه میدهند و با وجود اینکه معدن مکانی سرپوشیده و مرطوب بوده و بهترین مکان برای انتقال کرونا است اما خوشبختانه موردی مبنی بر آلودگی و بیماری در بین همکارانمان نداشتیم».
فضلیانی در ادامه درباره خصوصیتهای دیگر این معدن میگوید: «در کل مواد معدنی در تمام دنیا چند سال بعد از استخراج ذخایرش تمام میشود. اما خصوصیت معدن فیروزه این است که در مدت این هفت هزار سال تاکنون بهطور مستمر سنگ فیروزه از آن استخراج شده و تا 200 سال آینده هم قابلیت استخراج دارد. نکته اینکه در 40 سال اخیر سنگ فیروزه از بیش از 30 معدن کشف شده در امریکا، چین و سایر کشورهای دیگر و حتی ایران استخراج میشود اما هیچ کدام از آنها از لحاظ کیفیت و مرغوبیت به پای سنگ فیروزه نیشابور نمیرسد. از اینرو همیشه مورد توجه متخصصان، جواهرشناسان، زمین شناسان، معدنکاران و حتی مردم عادی بوده و از قدیم هرازچند گاهی شاهد حضور گردشگران داخلی و خارجی در آن معدن بودهایم».
اما نکته حائزاهمیتی که وجود دارد این است که شاید جذب گردشگر معادن کاری بسیار خوب و پرسود باشد و به توسعه معادن و شهر و روستاهای اطراف آن کمک کند اما تضادهای قانونی بین وزارتخانهای بسیاری دارد که در عمل بدون همسانسازی این قوانین، گردشگری اماکن تحت هیچ شرایطی امکان پذیر نخواهد بود.
مدیرعامل شرکت تعاونی معدن فیروزه در این باره میگوید: «از سال 1390 بهطور رسمی فعالیتهایمان را در جهت جلب گردشگر در حوزه معدن آغاز کردهایم. دو سال بعد نیز وزارت صمت طرحی را برای ارزیابی پتانسیل گردشگری معادن آغاز کرد که از بین معادن کشور معدن فیروزه شهر فیروزه انتخاب شد که بلافاصله طرح جامعی نیز دراین خصوص تهیه شد. همان زمان ما نیز زیرساختهای لازم از قبیل امکانات رفاهی و آسفالت جاده دسترسی به معدن را فراهم کردیم. اما همانطور که میدانید باوجود اینکه به تازگی نگاه گردشگری در معادن بار دیگر در وزارت صمت رونق پیدا کرده و چندین جلسه نیز در این خصوص در معاونت وزارت صمت در استان خراسان رضوی برگزار شده است باید بگویم که متأسفانه یکسری موانع قانونی و اجرایی وجود دارد.
همانطور که میدانید، در دنیا و حتی در ایران بحث گردشگری از لحاظ علمی و اجرایی بسیار تخصصی بوده و رسیدن به استانداردهای لازم کاری بسیار سخت است. اما آنچه که این موضوع را مشکلتر میکند این است که محیط معادن بخصوص معادنی که همانند معدن سنگ فیروزه شهرستان فیروزه فعال هستند برای افراد عادی ناایمن است که متأسفانه این موضوع کار رسیدن به این استانداردها را قدری مشکل میکند.
وی به مانع دیگری که در برابر گردشگری معادن فیروزه وجود دارد اشاره کرده و میگوید: «وقتی شما برای هر کاری از جمله بوم گردی یا هتلداری و غیره بخواهید مجوز بگیرید یکی از اولین نیازهایش این است که واحد تجاری گردشگریتان را بهصورت ملکی یا استیجاری به سازمان گردشگری منطقه معرفی کنید که در معادن از لحاظ اجرایی امکان پذیر نیست. زیرا طبق قوانین معادن کشور، معادن بهره بردار دارند. یعنی معدن نه ملک بهره بردار محسوب میشود و نه در اجارهاش است.
در واقع ملک متعلق به دولت است. در نتیجه در اینجا نیز یک تضاد قانونی ایجاد میشود که گردشگری معادن را ناممکن میسازد. درواقع برای حضور گردشگر در معادن باید بین قوانین معادن و حوزه گردشگری همسانسازی شود که میطلبد در سطح وزارتخانهها کارگروهی تشکیل گردد تا روی این موارد قانونی تجدید نظر شود. حتی در صورت لزوم در مجلس شورای اسلامی تصویب و بهصورت بخشنامه قانونی به دستگاههای مربوطه ابلاغ شود.
عزم بینالمللی برای صلح در قره باغ
سران گروه مینسک خواستار آتشبس فوری بین آذربایجان و ارمنستان شدند
زهره صفاری/ درگیریهای خونین در منطقه مورد مناقشه قرهباغ در حالی وارد ششمین روز خود شد که ارمنستان به درخواست آتشبس فوری بینالمللی چراغ سبز نشان داد اما جمهوری آذربایجان همچنان سرسختانه بر خروج نیروهای ارمنستان مصر بوده و مذاکره را تنها با تحقق این شرط میسر دانسته است. به گزارش «فرانسپرس»، در شرایطی که کارشناسان نبرد هفته گذشته ارمنستان و جمهوری آذربایجان را خشونتبارترین تقابل دو کشور در طول سالهای مناقشات بر سر مالکیت منطقه قرهباغ توصیف کردند، خطر بالقوه جنگ تمامعیار منطقهای و حضور شبهنظامیان در نزدیکی مرزهای دیگر کشورهای منطقه و همچنین درخواست کمک ارمنستان در برابر اتحاد ترکیه با جمهوری آذربایجان، سه کشور روسیه، فرانسه و امریکا را به عنوان رهبران گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا برای ایجاد آتشبسی فوری میان طرفین درگیر وارد میدان کرد. سه کشور که پس از نشست اتحادیه اروپا در بروکسل در تماسی تلفنی به بحث و تبادل نظر در اینباره پرداختند با انتشار بیانیهای مشترک طرفین را دعوت به صلح کردند. در این نشست روسیه درباره ورود برخی شبهنظامیان حاضر در سوریه و لیبی به جمهوری آذربایجان و این مناقشه خبر داد. به نوشته «تاس»، «شارل میشل»، رئیس شورای اروپا در واکنش به این هشدار گفت: «رهبران اروپایی باید مانع از مداخله ترکیه در امور قرهباغ شوند و در مقابل این کشور نیز باید نقشی سازنده در کاهش تنشها در منطقه داشته باشد.» روسیه نیز برای برگزاری نشست صلح وزرای خارجه دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان اعلام آمادگی کرد. شرایطی که با مخالفت شدید ترکیه به عنوان حامی جمهوری آذربایجان همراه شد. در این میان «آنتونیو گوترش»، دبیر کل سازمان ملل نیز با ابراز نگرانی عمیق از افزایش مناقشات، طرفین را بدون هیچ تعللی به مذاکرهای کارآمد دعوت کرد.
این در حالی بود که تا آغازین ساعات ششمین روز درگیری نیز با وجود کشته شدن بیش از 200 نفر که بالای 30 نفر آنها غیرنظامی بودند و مجروح شدن صدها نفر دیگر، ارمنستان ارتش خود را به سمت مرزها حرکت داده بود و جمهوری آذربایجان نیز با اعلام حکومت نظامی و منع آمد و شد در مرزها شرایط جنگی در کشورش اعلام کرده بود و هیچیک حاضر به عقبنشینی نبودند.
اتهامزنیهای بینالمللی
گرچه هنوز جرقه اصلی ازسرگیری درگیریهای تمامعیار ارمنستان و جمهوری آذربایجان مشخص نیست اما وخامت نبرد میان دو کشور، به نوعی خطر جدی شدن تقابل نیابتی حامیان آنها را نیز در پی خواهد داشت. فرانسه با انتقاد از جمهوری آذربایجان این کشور را آغازگر تنشها با حمایت ترکیه خوانده و آنکارا نیز در مقابل دخالت کشورهای گروه مینسک را هیزمی بر آتش مناقشات منطقه قرهباغ عنوان کرده است. «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری ترکیه در همین ارتباط گفت: «صلح قرهباغ تنها با خروج اشغالگران ارمنستان حاصل خواهد شد. کشورهای گروه مینسک در طول این سالها هیچ کاری انجام ندادهاند و حالا نیز دخالت آنها جنگ را جدیتر خواهد کرد.»
«امانوئل مکرون» همتای فرانسوی وی نیز پس از نشست اتحادیه اروپا و اخطار وزیر خارجه روسیه درباره اعزام شبه نظامیان تکفیری از سوریه و لیبی به سمت قرهباغ توسط ترکیه، این کشور را به ایجاد ناامنی در مرزهای کشورهای منطقه متهم کرد و گفت: «این مسأله بسیار جدی است چراکه معادلات منطقهای را به هم میریزد. این رفتار ترکیه، به عنوان کشور عضو ناتو غیرقابل قبول است. چراکه آنها خط قرمزها را رد کردهاند.» با این حال اردوغان و جمهوری آذربایجان همچنان خبر اعزام شبه نظامیان حاضر در سوریه و لیبی را رد کردهاند.
جدا از مذاکرات گروه مینسک، اتحادیه اروپا نیز نشستی با محور درگیری ها در قفقاز برگزار کرد. به گزارش «رویترز»، «آنگلا مرکل» صدر اعظم آلمان، پس از این نشست اعلام کرد، رهبران اتحادیه اروپا در این نشست که در بروکسل انجام شد، خواستار برقراری فوری آتشبس میان ارمنستان و آذربایجان در منطقه قرهباغ شدند. وی تأکید کرد: «برای ما مهمترین مسأله برقراری آتشبس فوری است. تنها راهِ مسالمتآمیز حل این مشکل پیچیده نیز همین است».
این در حالی بود که تا آغازین ساعات ششمین روز درگیری نیز با وجود کشته شدن بیش از 200 نفر که بالای 30 نفر آنها غیرنظامی بودند و مجروح شدن صدها نفر دیگر، ارمنستان ارتش خود را به سمت مرزها حرکت داده بود و جمهوری آذربایجان نیز با اعلام حکومت نظامی و منع آمد و شد در مرزها شرایط جنگی در کشورش اعلام کرده بود و هیچیک حاضر به عقبنشینی نبودند.
اتهامزنیهای بینالمللی
گرچه هنوز جرقه اصلی ازسرگیری درگیریهای تمامعیار ارمنستان و جمهوری آذربایجان مشخص نیست اما وخامت نبرد میان دو کشور، به نوعی خطر جدی شدن تقابل نیابتی حامیان آنها را نیز در پی خواهد داشت. فرانسه با انتقاد از جمهوری آذربایجان این کشور را آغازگر تنشها با حمایت ترکیه خوانده و آنکارا نیز در مقابل دخالت کشورهای گروه مینسک را هیزمی بر آتش مناقشات منطقه قرهباغ عنوان کرده است. «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهوری ترکیه در همین ارتباط گفت: «صلح قرهباغ تنها با خروج اشغالگران ارمنستان حاصل خواهد شد. کشورهای گروه مینسک در طول این سالها هیچ کاری انجام ندادهاند و حالا نیز دخالت آنها جنگ را جدیتر خواهد کرد.»
«امانوئل مکرون» همتای فرانسوی وی نیز پس از نشست اتحادیه اروپا و اخطار وزیر خارجه روسیه درباره اعزام شبه نظامیان تکفیری از سوریه و لیبی به سمت قرهباغ توسط ترکیه، این کشور را به ایجاد ناامنی در مرزهای کشورهای منطقه متهم کرد و گفت: «این مسأله بسیار جدی است چراکه معادلات منطقهای را به هم میریزد. این رفتار ترکیه، به عنوان کشور عضو ناتو غیرقابل قبول است. چراکه آنها خط قرمزها را رد کردهاند.» با این حال اردوغان و جمهوری آذربایجان همچنان خبر اعزام شبه نظامیان حاضر در سوریه و لیبی را رد کردهاند.
جدا از مذاکرات گروه مینسک، اتحادیه اروپا نیز نشستی با محور درگیری ها در قفقاز برگزار کرد. به گزارش «رویترز»، «آنگلا مرکل» صدر اعظم آلمان، پس از این نشست اعلام کرد، رهبران اتحادیه اروپا در این نشست که در بروکسل انجام شد، خواستار برقراری فوری آتشبس میان ارمنستان و آذربایجان در منطقه قرهباغ شدند. وی تأکید کرد: «برای ما مهمترین مسأله برقراری آتشبس فوری است. تنها راهِ مسالمتآمیز حل این مشکل پیچیده نیز همین است».
با تهیه اساسنامه
«کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی» آغاز به کار می کند
سوسن صادقی
خبرنگار
«کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی» با همکاری فعالان بخش خصوصی ایجاد میشود. این خبر بهتازگی از قول محمدرضا بهمنی، رئیس مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسانهای شد. وی گفت که اساسنامه این کنسرسیوم از سوی تشکلهای فضای مجازی و نمایندگان تولیدکنندگان محتوا و پلتفرمهای اشتراکگذاری و نشر محتوا تهیه شده و باعنوان اساسنامه «کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی» ثبت شده و فعالیت خود را بزودی آغاز خواهد کرد. از آنجایی که یکی از لایههای شبکه ملی اطلاعات لایه محتواست و دیگر لایهها متوازن رشد نکرده است از اینرو به سراغ کارشناسان حوزه تولید محتوا رفتیم تا ببینیم ایجاد این کنسرسیوم، چه میزان لایه محتوا بر بستر شبکه ملی اطلاعات را رشد خواهد داد.
راهی برای بهبود اکوسیستم تولید محتوا
مسعود نظری منش، نایب رئیس مجمع ناشران دیجیتال کودک و نوجوان معتقد است باید دید با ایجاد کنسرسیوم یا تشکل تولید و نشر محتوا در فضای مجازی بهدنبال بهبود اکوسیستم تولید محتوا هستند یا میخواهند این کنسرسیوم بازوی وزارت ارشاد در انجام مأموریتهایش باشد.
نظری منش به «ایران» گفت: هم اکنون بخش خصوصی درگیر تولید و نشر محتوا در فضای مجازی است و آنچه در این فضای اکوسیستمی کمرنگ است فرهنگ همکاری و داشتن یک هدف مشترک و ایفای نقش در زمینه آن هدف است. اکوسیستم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی نیاز به توانی برای فضاسازی دارد از اینرو این کنسرسیوم باید بتواند این فضا را برای بخش خصوصی ایجاد کند تا حرف خود را قانونی پیش ببرد. این فعال حوزه تولید و نشر محتوا افزود: کنسرسیومی در زمینه تولید محتوا در فضای مجازی موفق خواهد بود که یک صندلی در کمیسیونهای مجلس و یک عضومؤثر باتجربه در کنار گوش مدیران رده اول مانند مرکز ملی فضای مجازی داشته باشد تا بتواند درد خود را درست منتقل و ظرفیتسازی کرده و دغدغه شرکتها را بداند و اقدام کند.
این فعال حوزه تولید و نشر محتوا در فضای مجازی اعتقاد دارد برای بهبود اکوسیستم تولید محتوا در فضای مجازی دولت باید راه را برای فعالیت فعالان بخش خصوصی بیش از پیش باز کرده و فضای تبلیغاتی مهیا کند. باید قوانین دست و پاگیر در این حوزه را حذف کند. این فضا نیاز دارد تا مانند ناشران مکتوب، معاف از مالیات باشد تا کاربران مجبور نباشد 9 درصد ارزش افزوده برای محتوا بپردازند. نظری منش با بیان اینکه بخش خصوصی برخلاف بخش دولتی بااینکه محتوای فاخر تولید میکند اما نمیتواند از تبلیغات استفاده کنند گفت: بهتر است تولید محتوا را کامل به بخش خصوصی بسپارند و بر آن نظارت کرده و حمایت کنند چون برخلاف بخش دولتی این بخش خصوصی است که برای مقرون به صرفه شدن و کسب درآمد، محتوای فاخر تولید میکند و در صورت حمایت میتواند بیشتر از قبل در این حوزه حرفی برای گفتن داشته باشد.
وی درباره افزایش تولید محتوا بر بستر شبکه ملی اطلاعات نیز گفت: شبکه ملی اطلاعات در حوزه تولید محتوا نیاز به یک بیزنس پلن دارد تا به بخش خصوصی بگوید طرح کسب و کارت چیست؟ فروش محتوای محصول شما چگونه روی شبکه ملی اطلاعات تبدیل به پول میشود؟ از سوی دیگر باید برای شرکت ضمانت پرداختی و قوانین مرتبط آن و... را لحاظ کرد تا بتوان در این حوزه موفق شد. نظری منش افزود: شبکه ملی اطلاعات برای افزایش محتوای فاخر باید تعهد مالکیت معنوی بدهد و جذابیت ایجاد کند تا محتوا روی آن بستر ارائه شود، چرا که بدون اینها جذابیتی ندارد و نمیتوان یکطرفه قانون اعمال کرد و بخش خصوصی را وارد معامله کرد چون به این شیوه بخش خصوصی وارد معامله برای تولید محتوا روی بستر شبکه ملی اطلاعات نمیشود. وی معتقد است محتوای فاخر در دست تولیدکننده قوی است و افتخار میدهد با صاحب محتوا همنشین شود و قرارداد متوازن ببندد ولی اگر رانتی برخورد شود، اینجاست که باز شرکتهای درجه سه تولید محتوا وارد میدان شده و قرارداد بسته و در این فضا محتوای غیرجذاب تولید خواهند کرد که مورد استقبال کاربران هم واقع نخواهد شد.
نگاه حمایتی نه رقابتی
مسعود چنگیزی، مدیرعامل نماشا نیز معتقد است تشکیل کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی از سوی بخش خصوصی و با نظارت وزارت ارشاد به نظر میرسد که اقدام خوب و مناسبی باشد.
چنگیزی به «ایران» گفت: به نظرم برای اینکه کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی نتیجه بخش باشد باید نهادهای مربوطه از جمله دادستانی، مرکز ملی فضای مجازی، وزارت ارشاد و سازمان صداوسیما از این تشکل حمایت کنند و به دید رقابتی به آن نگاه نکنند. اگر به دید حمایتی به این موضوع نگاه کرده و اقدام کنند به نقطه و نتیجه مثبتی دست خواهیم یافت. این فعال به موانع تولید و نشر محتوا در فضای مجازی و بستر شبکه ملی اطلاعات نیز اشاره کرد و گفت: سختگیری های سازمان ها و نهادها در این حوزه زیاد است وقتی سختگیریها روی پلتفرمها زیاد شود، پلتفرمها نیز مجبور هستند این سختگیریها را روی کاربران خود اعمال کنند وقتی این اتفاق بیفتد کاربر تا یک حدی مقاومت میکند و بعد از آن از پلتفرمهای داخلی خارج شده و به سمت پلتفرمهای خارجی میرود. چنگیزی در ادامه گفت: پیشرفت در هر بخش و صنعتی نیاز به تسهیلات دارد و تولید و نشر محتوا در فضای مجازی و بر بستر شبکه ملی اطلاعات از این امر مستثنی نیست و نباید بخش خصوصی حوزه تولید و نشر محتوا را تنها گذاشت چون بواقع برای تولید محتوای فاخر روی بستر شبکه ملی اطلاعات نیاز به حمایت بخش دولتی است. وی افزود: باید بودجهای برای پلتفرمها در نظر گرفته شود تا پلتفرمها هم این بودجه را برای تولید و نشر محتوا هزینه کنند و این بخش را درگیر تولید محتوا کرده و برای بخش کاربران هم درآمدزایی ایجاد کنند تا برای تولید محتوا رغبت داشته باشند. یوتیوب هم اکنون روی سرویس گوگل خود در حال همین کار است بهطوری که کاربر محتوا تولید میکند و بر اساس بازدیدی که از این محتوا صورت میگیرد، پول دریافت میکند. چنگیزی اعتقاد دارد ما نیز میتوانیم چنین الگوهایی را روی پلتفرمهای داخلی خود و بر بستر شبکه ملی اطلاعات پیادهسازی کنیم هم تولید محتوای فاخر خواهیم داشت و هم اشتغالزایی ایجاد کردهایم و به این طریق تولید محتوای فاخر را افزایش دادهایم.
کنسرسیومی برای همافزایی
علی علوی، مدیر پلتفرم اطلاعرسانی آخرین خبر نیز معتقد است: هدف از ایجاد این کنسرسیوم همافزایی و ایجاد هماهنگی بین ناشران و تولیدکنندگان است و این خود اتفاق خوبی محسوب میشود، چرا که ارادهای ایجاد شده است تا سهم و حق ناشران و تولیدکنندگان تولید محتوای فضای مجازی از اپراتورها دریافت شود و این را اتفاق مبارکی میدانم که در حال طی کردن مسیر خود است.
علوی به «ایران» گفت: کنسرسیوم یک مجموعه انتفاعی از تولیدکنندگان و ناشران فضای مجازی است که قرار است در کنار هم قرار گیرند تا مشابه یک اتحادیه شده و بتوانند از حقوق خود در این حوزه دفاع کنند. اگر تاکنون این بخش نتوانسته به جایی برسد، نداشتن صدای واحد بوده است. فعالان در این حوزه بهصورت جزیرهای در حال تولید و نشر محتوا و خلق درآمد بهصورت مستقیم و غیر مستقیم که بیشتر مبنی بر تبلیغات است، هستند. وی افزود: اکوسیستم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی شامل تولید کننده محتوا، ناشران دارای پلتفرمها و سرویس دهندههای اینترنت هستند ولی در این اکوسیستم عملاً اپراتورها و خدمات دهندگان حوزه زیرساخت نفع میبرند. یعنی تولیدکنندگان، ناشران و پلتفرمها عموماً مدل درآمدی آنها مجزا از حوزه محتوا و تولید و محتوایی بوده است.
علوی در ادامه گفت: تولیدکنندگان، تولید محتوا کرده و آن را در فضای مجازی منتشر میکنند اما درآمدی که از ترافیک اینترنتی ایجاد میشود، در اختیار اپراتورها قرار میگیرد و تولیدکنندگان و ناشران از سرمایه و تولید درآمدها بیبهره هستند. این فعال تولید محتوا در فضای مجازی افزود: یکی از دلایل نحیف و ضعیف بودن و آسیب پذیر بودن تولیدکنندگان و ناشران محتوای فضای مجازی چرخه اقتصادی آنهاست که به حوزه ایجاد درآمد ترافیک گره نخورده است پس باید اپراتورهای اینترنتی حق و سهم تولیدکنندگان و ناشران پلتفرمها را از محتوایی که ایجاد میشود، پرداخت کنند.
این فعال ابراز امیدواری کرد تا نهادهای مربوطه و مجلس نیز این بحث را برای رشد و توسعه محتوا در فضای مجازی با تصویب قانون کپی رایت (حق مالکیت معنوی) و دیگر قوانین لازم پیگیری کنند تا به نتیجه برسد.
خبرنگار
«کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی» با همکاری فعالان بخش خصوصی ایجاد میشود. این خبر بهتازگی از قول محمدرضا بهمنی، رئیس مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رسانهای شد. وی گفت که اساسنامه این کنسرسیوم از سوی تشکلهای فضای مجازی و نمایندگان تولیدکنندگان محتوا و پلتفرمهای اشتراکگذاری و نشر محتوا تهیه شده و باعنوان اساسنامه «کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی» ثبت شده و فعالیت خود را بزودی آغاز خواهد کرد. از آنجایی که یکی از لایههای شبکه ملی اطلاعات لایه محتواست و دیگر لایهها متوازن رشد نکرده است از اینرو به سراغ کارشناسان حوزه تولید محتوا رفتیم تا ببینیم ایجاد این کنسرسیوم، چه میزان لایه محتوا بر بستر شبکه ملی اطلاعات را رشد خواهد داد.
راهی برای بهبود اکوسیستم تولید محتوا
مسعود نظری منش، نایب رئیس مجمع ناشران دیجیتال کودک و نوجوان معتقد است باید دید با ایجاد کنسرسیوم یا تشکل تولید و نشر محتوا در فضای مجازی بهدنبال بهبود اکوسیستم تولید محتوا هستند یا میخواهند این کنسرسیوم بازوی وزارت ارشاد در انجام مأموریتهایش باشد.
نظری منش به «ایران» گفت: هم اکنون بخش خصوصی درگیر تولید و نشر محتوا در فضای مجازی است و آنچه در این فضای اکوسیستمی کمرنگ است فرهنگ همکاری و داشتن یک هدف مشترک و ایفای نقش در زمینه آن هدف است. اکوسیستم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی نیاز به توانی برای فضاسازی دارد از اینرو این کنسرسیوم باید بتواند این فضا را برای بخش خصوصی ایجاد کند تا حرف خود را قانونی پیش ببرد. این فعال حوزه تولید و نشر محتوا افزود: کنسرسیومی در زمینه تولید محتوا در فضای مجازی موفق خواهد بود که یک صندلی در کمیسیونهای مجلس و یک عضومؤثر باتجربه در کنار گوش مدیران رده اول مانند مرکز ملی فضای مجازی داشته باشد تا بتواند درد خود را درست منتقل و ظرفیتسازی کرده و دغدغه شرکتها را بداند و اقدام کند.
این فعال حوزه تولید و نشر محتوا در فضای مجازی اعتقاد دارد برای بهبود اکوسیستم تولید محتوا در فضای مجازی دولت باید راه را برای فعالیت فعالان بخش خصوصی بیش از پیش باز کرده و فضای تبلیغاتی مهیا کند. باید قوانین دست و پاگیر در این حوزه را حذف کند. این فضا نیاز دارد تا مانند ناشران مکتوب، معاف از مالیات باشد تا کاربران مجبور نباشد 9 درصد ارزش افزوده برای محتوا بپردازند. نظری منش با بیان اینکه بخش خصوصی برخلاف بخش دولتی بااینکه محتوای فاخر تولید میکند اما نمیتواند از تبلیغات استفاده کنند گفت: بهتر است تولید محتوا را کامل به بخش خصوصی بسپارند و بر آن نظارت کرده و حمایت کنند چون برخلاف بخش دولتی این بخش خصوصی است که برای مقرون به صرفه شدن و کسب درآمد، محتوای فاخر تولید میکند و در صورت حمایت میتواند بیشتر از قبل در این حوزه حرفی برای گفتن داشته باشد.
وی درباره افزایش تولید محتوا بر بستر شبکه ملی اطلاعات نیز گفت: شبکه ملی اطلاعات در حوزه تولید محتوا نیاز به یک بیزنس پلن دارد تا به بخش خصوصی بگوید طرح کسب و کارت چیست؟ فروش محتوای محصول شما چگونه روی شبکه ملی اطلاعات تبدیل به پول میشود؟ از سوی دیگر باید برای شرکت ضمانت پرداختی و قوانین مرتبط آن و... را لحاظ کرد تا بتوان در این حوزه موفق شد. نظری منش افزود: شبکه ملی اطلاعات برای افزایش محتوای فاخر باید تعهد مالکیت معنوی بدهد و جذابیت ایجاد کند تا محتوا روی آن بستر ارائه شود، چرا که بدون اینها جذابیتی ندارد و نمیتوان یکطرفه قانون اعمال کرد و بخش خصوصی را وارد معامله کرد چون به این شیوه بخش خصوصی وارد معامله برای تولید محتوا روی بستر شبکه ملی اطلاعات نمیشود. وی معتقد است محتوای فاخر در دست تولیدکننده قوی است و افتخار میدهد با صاحب محتوا همنشین شود و قرارداد متوازن ببندد ولی اگر رانتی برخورد شود، اینجاست که باز شرکتهای درجه سه تولید محتوا وارد میدان شده و قرارداد بسته و در این فضا محتوای غیرجذاب تولید خواهند کرد که مورد استقبال کاربران هم واقع نخواهد شد.
نگاه حمایتی نه رقابتی
مسعود چنگیزی، مدیرعامل نماشا نیز معتقد است تشکیل کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی از سوی بخش خصوصی و با نظارت وزارت ارشاد به نظر میرسد که اقدام خوب و مناسبی باشد.
چنگیزی به «ایران» گفت: به نظرم برای اینکه کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی نتیجه بخش باشد باید نهادهای مربوطه از جمله دادستانی، مرکز ملی فضای مجازی، وزارت ارشاد و سازمان صداوسیما از این تشکل حمایت کنند و به دید رقابتی به آن نگاه نکنند. اگر به دید حمایتی به این موضوع نگاه کرده و اقدام کنند به نقطه و نتیجه مثبتی دست خواهیم یافت. این فعال به موانع تولید و نشر محتوا در فضای مجازی و بستر شبکه ملی اطلاعات نیز اشاره کرد و گفت: سختگیری های سازمان ها و نهادها در این حوزه زیاد است وقتی سختگیریها روی پلتفرمها زیاد شود، پلتفرمها نیز مجبور هستند این سختگیریها را روی کاربران خود اعمال کنند وقتی این اتفاق بیفتد کاربر تا یک حدی مقاومت میکند و بعد از آن از پلتفرمهای داخلی خارج شده و به سمت پلتفرمهای خارجی میرود. چنگیزی در ادامه گفت: پیشرفت در هر بخش و صنعتی نیاز به تسهیلات دارد و تولید و نشر محتوا در فضای مجازی و بر بستر شبکه ملی اطلاعات از این امر مستثنی نیست و نباید بخش خصوصی حوزه تولید و نشر محتوا را تنها گذاشت چون بواقع برای تولید محتوای فاخر روی بستر شبکه ملی اطلاعات نیاز به حمایت بخش دولتی است. وی افزود: باید بودجهای برای پلتفرمها در نظر گرفته شود تا پلتفرمها هم این بودجه را برای تولید و نشر محتوا هزینه کنند و این بخش را درگیر تولید محتوا کرده و برای بخش کاربران هم درآمدزایی ایجاد کنند تا برای تولید محتوا رغبت داشته باشند. یوتیوب هم اکنون روی سرویس گوگل خود در حال همین کار است بهطوری که کاربر محتوا تولید میکند و بر اساس بازدیدی که از این محتوا صورت میگیرد، پول دریافت میکند. چنگیزی اعتقاد دارد ما نیز میتوانیم چنین الگوهایی را روی پلتفرمهای داخلی خود و بر بستر شبکه ملی اطلاعات پیادهسازی کنیم هم تولید محتوای فاخر خواهیم داشت و هم اشتغالزایی ایجاد کردهایم و به این طریق تولید محتوای فاخر را افزایش دادهایم.
کنسرسیومی برای همافزایی
علی علوی، مدیر پلتفرم اطلاعرسانی آخرین خبر نیز معتقد است: هدف از ایجاد این کنسرسیوم همافزایی و ایجاد هماهنگی بین ناشران و تولیدکنندگان است و این خود اتفاق خوبی محسوب میشود، چرا که ارادهای ایجاد شده است تا سهم و حق ناشران و تولیدکنندگان تولید محتوای فضای مجازی از اپراتورها دریافت شود و این را اتفاق مبارکی میدانم که در حال طی کردن مسیر خود است.
علوی به «ایران» گفت: کنسرسیوم یک مجموعه انتفاعی از تولیدکنندگان و ناشران فضای مجازی است که قرار است در کنار هم قرار گیرند تا مشابه یک اتحادیه شده و بتوانند از حقوق خود در این حوزه دفاع کنند. اگر تاکنون این بخش نتوانسته به جایی برسد، نداشتن صدای واحد بوده است. فعالان در این حوزه بهصورت جزیرهای در حال تولید و نشر محتوا و خلق درآمد بهصورت مستقیم و غیر مستقیم که بیشتر مبنی بر تبلیغات است، هستند. وی افزود: اکوسیستم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی شامل تولید کننده محتوا، ناشران دارای پلتفرمها و سرویس دهندههای اینترنت هستند ولی در این اکوسیستم عملاً اپراتورها و خدمات دهندگان حوزه زیرساخت نفع میبرند. یعنی تولیدکنندگان، ناشران و پلتفرمها عموماً مدل درآمدی آنها مجزا از حوزه محتوا و تولید و محتوایی بوده است.
علوی در ادامه گفت: تولیدکنندگان، تولید محتوا کرده و آن را در فضای مجازی منتشر میکنند اما درآمدی که از ترافیک اینترنتی ایجاد میشود، در اختیار اپراتورها قرار میگیرد و تولیدکنندگان و ناشران از سرمایه و تولید درآمدها بیبهره هستند. این فعال تولید محتوا در فضای مجازی افزود: یکی از دلایل نحیف و ضعیف بودن و آسیب پذیر بودن تولیدکنندگان و ناشران محتوای فضای مجازی چرخه اقتصادی آنهاست که به حوزه ایجاد درآمد ترافیک گره نخورده است پس باید اپراتورهای اینترنتی حق و سهم تولیدکنندگان و ناشران پلتفرمها را از محتوایی که ایجاد میشود، پرداخت کنند.
این فعال ابراز امیدواری کرد تا نهادهای مربوطه و مجلس نیز این بحث را برای رشد و توسعه محتوا در فضای مجازی با تصویب قانون کپی رایت (حق مالکیت معنوی) و دیگر قوانین لازم پیگیری کنند تا به نتیجه برسد.
کرونا و قرنطینه سخت افراد دارای معلولیت
تنها بودیم، تنهاتر شدیم
ترانه بنی یعقوب
گزارش نویس
«تنها شدهایم، تنهاتر از قبل. کاش دنیا هرچه زودتر به حالت عادی خودش برگردد تا دوباره دوستانم را در پارک و خیابان و آموزشگاهها ببینم. کاش همین دوره کرونا به ما یاد بدهد که بعد از این مدت دنیایی درشأن افراد دارای معلولیت بسازیم. کاش و...» اینها حرفهای حسین مردانی، معلول جسمی حرکتی است. او معتقد است در دوران شیوع کرونا همه چیز برای افراد دارای معلولیت سختتر از دیگران است.
راستی تا بهحال با خودتان فکر کردهاید در این دوره که همه ما از خانه ماندن و فکر کردن به کرونا خسته شدهایم افرادی هستند که با محدودیتهای خیلی بیشتری از ما درگیرند. آدمهایی که قرنطینه به نظرشان ابدی میآید. با خودتان فکر کردهاید یک معلول جسمی حرکتی در این دوران در شهری که برای معلولان مناسبسازی نشده، چطور رفت و آمد میکند. یک فرد نابینا که پیش از این برای رفت و آمد در هر گوشهای از شهر چند برابر ما نیاز به لمس اشیا دارد، حالا چه میکند؟ شرایط کم شنواها و ناشنواها چطور است و با وجود ماسک بر روی صورت دیگران، چطور لب خوانی میکنند. آنهایی که سندروم داون یا معلولیت دستگاه تنفسی دارند، چطور این روزها را سپری میکنند؟ باور کنید هرچه هست آنها روزهای خیلی سختتری را نسبت به دیگران میگذرانند.
حسین مردانی قصهاش در این دوره را با این جملات آغاز میکند: «بیایید باهم ببینیم توصیههای منطقی متخصصان برای پیشگیری از کرونا برای ما معلولان تا چه حد موفقیتآمیز بوده؟ از خودم شروع میکنم که با عصا راه میروم. شاغل هستم و هر روز با همه مشکلات باید سرکار بروم از پله که میآیم مجبورم از نردهها کمک بگیرم، وقتی میرسم به دستهایم الکل میزنم. محل کار اگر بخواهم دستشویی بروم باز باید از نردهها کمک بگیرم. باز هم که میخواهم بروم پایین همین چرخه تکرار میشود. آنقدر به دستهایم الکل زدهام که مشکل پوستی گرفتهام.
خانه هم که میروم باز دو طبقه پله پیش رو دارم و این چرخه برای من هر روز تکرار می شود. بماند که برای باز کردن در مکانهای عمومی مثل دیگران نمیتوانم از پاهایم کمک بگیرم و مدام باید به همه چیز دست بزنم. حالا همین چرخه را با معلولی که ویلچر دارد، مرور کنید. چرخ ویلچر دائم با دست در تماس است و میتواند از این راه ویروس را منتقل کند. از آن طرف کمتر کسی الان توی خیابان به کسی که سوار ویلچر است کمک میکند. چون همه از هم میترسند. توی خیلی از بانک ها و فروشگاهها و مکان های عمومی ژلهای ضدعفونی گذاشتهاند که با پدال کار میکند یا در ارتفاع بالایی قرار دارد ولی آنها هم برای معلولان مناسب نیست و ما نمیتوانیم از آنها استفاده کنیم. مشکل بستری شدن در بیمارستان هم هست اگر ما مبتلا شویم بیمارستان ها ما را بستری نمیکنند برای اینکه به خاطر شرایط جسمانی باید خدمات بیشتری به ما بدهند به همین دلیل معمولاً توصیهای که به ما میکنند این است که در خانه بمانید.»
فرح هاشمی مادر یکی از بچههای سندروم داون است. اوهمچنین انجمنی را هم با کمک خانوادهها برای این بچهها تأسیس کرده. هاشمی میگوید: «قصه بچههای سندروم داون در این دوران، دردناکتر است، غم انگیزتر از همه مراحل زندگی مان. این بچهها جزو گروههای حساس جامعهاند و از نظر احساسات هم واقعاً با همه ما فرق دارند. آنها قادر به بیان احساسات واقعیشان نیستند. برای همین هم مشکلات بیشتری دارند. من روزهای اول کرونا برای سینا پسرم و همه بچهها امکان برگزاری کلاسها را مهیا کردم اما بعد از چند وقت مجبور شدیم کلاسها را تعطیل کنیم. البته ارتباطم را با بچهها حفظ کردهام. اما زمان گذشت و درهای همه جا بسته شد و بچهها در خانه ماندند. با ماندن در خانه کانال ارتباطیشان قطع شد. مثلاً پسری که هفتهای سه بار شنا میکرد یا بچههایی که فوتبال بازی میکردند و باشگاه میرفتند و یوگا کار میکردند یک مرتبه همه را از دست دادند و افسرده، غمگین و تنها شدند.»
هاشمی میگوید: «پسر من الان دچار وسواسهایی شده که ماندهام با آنها چه کنم. در محوطه آپارتمانمان دوچرخه سواری و اسکوتر بازی میکند اما اصلاً آن سینای هفت، هشت ماه پیش نیست و دائم با خودش درگیر است. با خودش حرف میزند. حتی دو روز کلاسها را بر اساس پروتکلها باز کردیم اما بچهها خیلی غمگینند. ما همه تلاشمان را میکنیم کمی بانشاط شوند. ولی خب ترس در وجودشان ریشه کرده. رضا دچار افسردگی شده، شهاب لکنت زبان گرفته، حامد غصه دار و تنها است و به خاطر از دست دادن عزیزانش در این مدت با مرگ آشنا شده. خلاصه داستان بشدت غم انگیز است و خانوادهها نمیدانند باید چه راهکاری را اجرا کنند که اندکی فقط اندکی حال بچهها بهتر شود.»
روزهای شاد انجمن را به خاطر میآورم، روزهایی که بچههای سندروم داون کنار یکدیگر جمع میشدند و کلاسهای مختلف را با نشاط زیاد برگزار میکردند.
ناصر سرگران، وکیل دادگستری و نابینا درباره مشکلات افراد دارای معلولیت در دوره شیوع ویروس کرونا توضیح میدهد: «البته قرنطینه افراد دارای معلولیت، محدود به دوران شیوع کرونا نبوده و قبل از آن هم شاهد این تجربه تلخ بودهایم. اما اکثریت این مسأله را درک نمیکردند وهر چقدرهم معلولان فریاد میزدند که ما در خانههایمان حبس شدهایم انگار کسی نمیشنید. روزهای اول شیوع کرونا و خانه نشینی دیدیم برای مردم تا چه میزان خانه ماندن آن هم برای مدت کوتاه سخت بود. شرایطی که معلولان سال های سال تجربه کردهاند. حالا که ترددها بیشتر شده این چالشها همچنان برای افراد دارای معلولیت وجود دارد و قرنطینهشان ادامهدار است. شاید برای همین است که دبیر کل سازمان ملل در گزارشی که منتشر کرد به این مسأله اشاره کرد که ما در این دوره مشکل زیر ساختها را داشتیم یعنی در کشورهایی که زیر ساختهایی مثل مناسب سازی معابر برای معلولان فراهم بود، مثل امکان تعامل با افراد دارای معلولیت با بحران کرونا چالش های کمتری به وجود آمد.»
به عقیده سرگران مسأله دیگر، بار روانی است که در این دوران برای این افراد به وجود آمده: «من نابینا وقتی بیرون میروم با توجه به فاصلهگذاری اجتماعی، کمک گرفتن از دیگران برایم دشوار شده. از سوی دیگر فرد نابینا باید از قوه لامسهاش استفاده کند مثلاً من مستقیم نمیتوانم دستگیره ماشین را پیدا کنم و باید دستم را به بالا و پایین بکشم و همین امکان انتقال ویروس را برای من بیشتر میکند یا ناشنوایان که به خاطر استفاده دیگران از ماسک مشکلات لب خوانی جدی دارند و اگر خودشان هم از ماسک استفاده کنند نمیتوانند مفهوم را بخوبی منتقل کنند.»
الهام یوسفیان، فعال حوزه افراد دارای معلولیت و نابینا هم در این باره میگوید: «یک جنبه مهم ماجرا تجربه کسانی است که بچه مبتلا به اوتیسم دارند. این بچهها ماسک را به سختی نگه میدارند و مردم ممکن است با نگاهشان آزارشان دهند و برای همین از قبل کمتر بیرون میآیند یا بچههای سندروم داون که جزو گروههای آسیب پذیرند. بحث بچههای ناشنوا هم هست. آنها دیگر راحت نمیتوانند لب خوانی کنند و وقتی میخواهند حرفشان را روی کاغذ بنویسند خیلیها حاضر نمیشوند از آنها کاغذ و قلم را بگیرند.
خیلی از ما تا قبل از شیوع کرونا از دیگران کمک میگرفتیم اما الان هم دیگران کمتر مایلند کمک کنند هم خود ما چنین حسی داریم. چند روز پیش فکر میکردم اگر سوار ماشین شوم و راننده ماسک نزده باشد، از کجا باید بفهمم؟ چون شما نگاه میکنید راننده ماسک دارد یا نه و اگر نداشت سوار نمیشوید یا اگر راننده در طول مسیر ماسک را از روی صورت بردارد به او تذکر میدهید. اما فرد نابینا نمیتواند این مسائل را کنترل کند. در این مواقع تیزرهای آموزشی که از تلویزیون پخش میشود باید این نکات را آموزش بدهد و مردم در این باره آموزش ببینند.» حالا همه این محدودیتها و سختیها را اضافه کنید به اینکه خیلی از افراد دارای معلولیت این روزها به خاطر شیوع ویروس کرونا از کار هم بیکار شدهاند. افراد دارای معلولیت مسائلی دارند که کمتر دیده شده است؛ آنها در شرایط بحرانی و سخت، مثل همیشه محدودیتهای بیشتری را تحمل میکنند، یادمان نرود که حالا حالاها قرنطینه سخت این افراد ادامه دارد و ویروس کرونا مثل باقی مشکلات برایشان بیش از ما دردسرساز است.
رئیس قوه قضائیه:
حتی یک زندانی نباید بیمورد در زندان بماند
گـــروه سیاســــــــی/ «حبسزدایی» راهبردی که سالهاست در مقابل ازدیاد جمعیت زندانیان و افزایش تراکم زندانها مطرح میشود و هنوز چنان که باید اجرایی نشده است.
تلاش برای آزادی زندانیان یا دست کم اعطای مرخصی به آنها و نیز تشویق قضات به صدور احکام جایگزین حبس از جمله اقداماتی است که میتواند به اجرایی شدن راهبرد «حبسزدایی» کمک کند. بماند که برخی وکلا و کارشناسان حقوقی در اینباره از ضرورت اصلاح قوانین کیفری سخن میگویند و به نظر میرسد اجرایی شدن این رویکرد در واقعیت به ارادهای فراتر از بیان توصیههای معمول نیاز دارد.
بخشی از سخنان روز پنجشنبه رئیس قوه قضائیه در نشست با شورای قضایی استانها متوجه همین موضوع بود.
ابراهیم رئیسی از «حبسزدایی» به عنوان یکی از سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری و از راهبردهای جدی قوه قضائیه یاد کرد و خطاب به متولیان امر قضا در استانها متذکر شد تا جایی که امکان دارد، در صدور احکام قضایی از مجازاتهای جایگزین حبس استفاده کنند.
رئیسی با تقدیر از عملکرد سازمان زندانها در غربالگری زندانها، بر ضرورت تداوم این روند تأکید و خاطرنشان کرد که غربالگری صورت گرفته نشان داد تعداد قابل توجهی از زندانیان شرایط آزادی دارند و با رعایت ضوابط، میتوان جمعیت کیفری زندانها را کاهش داد.
او با بیان اینکه قوه قضائیه نسبت به وضعیت و سرنوشت تکتک زندانیان حساسیت دارد، گفت: حتی یک زندانی نباید مورد بیتوجهی قرار گیرد و بیمورد در زندان بماند.
در غربالگریها باید شرایط آزادی مشروط، وضعیت محکومان مالی و زندانیان بیملاقاتی و کسانی را که از نظر پزشکی قانونی شرایط تحمل حبس ندارند، مورد توجه قرار گیرد.
به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه، رئیس دستگاه قضا در نشست شورای عالی قوه قضائیه با شورای قضایی استانها به بیان توصیههای مهمی به مسئولان عالی قضایی استانها نیز پرداخت و با بیان اینکه قضاوت و داوری در فرهنگ دینی ما جایگاه بسیار ویژه و حساسی دارد، گفت: قاضی باید خود را در محضر خدا ببیند.
حقخواهی و عدالت امری فطری است و وقتی قاضی بر اساس شرع و قانون حکم کند، کسی که مورد قضاوت قرار گرفته، حتی اگر آن را در ظاهر نپذیرد، تسلیم حق خواهد شد.
رئیـــــــسی با بیـــــــــــــــــان اینکه مراجعهکنندگان به عدلیه باید از احکام قضایی صادره احساس عدالت کنند، اظهار داشت: تلاش دستگاه قضایی این است که فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب را تا بالاترین حد ممکن کاهش دهد و وضع موجود را به وضع مطلوب برساند.
نقش دستگاه قضا در جهش تولید
او افزود: در بستر گام دوم انتظار این است که نواقص و کاستیهای دستگاه قضا در گام اول را برطرف کنیم و برای این کار باید آسیبها و معایب را شناسایی کرده و راهکارهای رفع آنها را با اولویت و تا حصول نتیجه و رسیدن به مقصود پیگیری کنیم.
رئیسی در ادامه سخنانش از «حفظ کرامت انسان»، «مبارزه با فساد» و «حمایت از تولید و رفع موانع تولید» به عنوان اولویت مأموریتهای قوه قضائیه در سال ۹۹ یاد کرد.
او به پیوستگی میان «مبارزه با فساد» و «جهش تولید» و مأموریت دستگاه قضا در این دو حوزه اشاره کرد و گفت: رفع همه موانع تولید و مقابله با فساد بر عهده قوه قضائیه نیست و نظام اجرایی و نظامات بانکی و مالی هم در این زمینه نقش دارند اما اقدامات قضایی در این عرصه تأثیر بسزایی دارد.
رئیس قوه قضائیه در ادامه از «قاچاق کالا» به عنوان یکی از موانع رونق و جهش تولید در کشور یاد کرد و «نابسامانی در صدور کارتهای بازرگانی و استفاده از کارتهای بازرگانی یکبارمصرف» را که سبب میشود به نام یک پیرمرد یا پیرزن روستایی یا یک کودک واردات انجام شود عجیب و غیرقابل قبول دانست.
او یکی دیگر از چالشهای این حوزه را «کولبری و کالاهای ته لنجی» عنوان کرد و با تأکید بر ضرورت ساماندهی فعالیتهای کولبران و واردکنندگان کالاهای ته لنجی، افزود: واردات و صادرات باید ضابطهمند باشد تا هم واردات و صادرات انجام شود، هم حقوق مردم و دولت رعایت شود و هم با اقدامات پیشگیرانه، نیازمند اقدامات قضایی در این زمینه نباشیم.
ضرورت سالمسازی قوه قضائیه
سلامت قوه قضائیه موضوع دیگری بود که در سخنان رئیس دستگاه قضا بازتاب داشت. ابراهیم رئیسی که قوه تحت ریاستش به تازگی با رسیدگی به پرونده فساد اکبر طبری معاون اجرایی سابق قوه قضائیه به عنوان یکی از مصادیق بروز فساد در دستگاه قضایی مواجه بوده در این باره گفت: صیانت از همکاران دستگاه قضا موضوع مهمی در نظام اداری است. مجموعهای که میخواهد جامعه را از حق و عدالت و سلامت بهرهمند کند، اول باید خودش سالم باشد و مراقبت از تک تک همکاران را وظیفه خود بداند.
رئیسی با بیان اینکه حضور یک نیروی ناسالم در قوه قضائیه دغدغهآفرین است، خروج نیروی انسانی از چرخه خدمت را نیز دردناک خواند و تأکید کرد: قبل از غصهدار شدن برای محروم شدن از یک همکار، باید برای حفظ آن تدبیر کنیم و زمینه هرگونه خطا و تخلف را از بین ببریم.
او با بیان اینکه ارتباط ناسالم همکاران قضا با مجموعههای مرتبط خارج سازمان به سیستم قضایی آسیب میزند، افزود: حضور قاضی در دفتر وکیل و کارشناس ولو آنکه از همکاران سابق دادگستری باشند، زمینه روابط ناسالم را فراهم میکند.
رئیس قوه قضائیه در بخش دیگری از سخنانش بر لزوم «تدوین پیوست رسانهای برای پروندههای مهم قضایی» هم تأکید کرد و گفت: اطلاعرسانی دقیق و بموقع و تنویر افکار عمومی در کاهش اظهارنظرهای غیر دقیق یا مغرضانه و خنثی کردن تلاش معاندین علیه دستگاه قضا بسیار اثرگذار است.
سید حسن خمینی:
برای عبور از بحرانها راهی جز همراهی مردم نیست
گروه سیاسی/ یادگار امام با اشاره به اینکه در جامعه ایران و در هیچ مقطعی مثل مقطع دفاع مقدس «فردگرایی» به پایینترین حد خودش نرسید، گفت: هیچ راهی برای عبور از هیچ بحرانی جز با همراهی مردم نیست؛ و اگر همه با هم باشند هیچ بحرانی توان شکاندن کمر یک ملت را ندارد و عبور از هر مسیری با مردم ممکن است. بهگزارش جماران، حجتالاسلام سیدحسن خمینی در مراسم بزرگداشت چهلمین سالگرد دفاع مقدس که با عنوان «دفاع مردمی» به همت حزب مجمع ایثارگران در حسینیه جماران برگزار شد، گفت: «دفاع مقدس» یا به تعبیری «جنگ تحمیلی»، اتفاقی است که از دو زاویه میتوان به آن نگاه کرد. جنگ تحمیلی و دفاع مقدس هر دو یک اتفاق هستند؛ اگر به بعد تجاوزکارانه آن نسبت به کشور بنگرید، نام آن جنگ تحمیلی است، اما اگر به گلهایی که در آن مرداب جنگ رویید توجه کنید، نام آن دفاع مقدس است. بزرگترین گلی که در این مرداب رویید، «انسجام ملی»، «همدلی» و «یکی شدن» بود.
خاطرهای از عشایری که همه چیز خود را برای جنگ دادند
وی با بیان خاطرهای از انسجام بینظیر دوران دفاع مقدس، یادآور شد: مهندس موسوی نقل میکردند که در آن دوران یکبار سوار بر هلیکوپتر بر فراز استان چهارمحال و بختیاری میرفتیم که یک سری سیاه چادر دیدیم و بهخاطر آنها فرود آمدیم. ایشان میگفت بعد از خوردن چای من به آنها گفتم از ما چه میخواهید؟ رئیس آن طایفه گفت در این شرایط ما چیزی نباید بخواهیم؛ ما (شرایط را) میفهمیم. مهندس موسوی سپس گفت، وقتی من در هلیکوپتر نشستم که بلند شود، دیدم بقچهای را رئیس این قوم داخل دامن گذاشت و در هلیکوپتر را بست؛ باز کردم و دیدم هرچه طلا داشتهاند را به من داده است. یعنی نه تنها چیزی را از من نخواستند، بلکه چیزی هم دادند! یادگار امام گفت: در نقطه مقابل، این قصه خیلی برای من تکان دهنده است که میگویند رضا شاه چند ماه قبل از شهریور 1320 به بازدید یکی از لشکرها رفته بود و به فرمانده خارجی لشکر ایرانی میگوید، اگر متفقین به ایران حمله کنند این لشکر چند روز میتواند مقاومت کند؟ او میگوید بفرمایید چند ساعت! به روز هم نمیکشد! بعد که رضا شاه بیرون میآید به او میگویند چرا آنقدر تلخ گفتی؟ او میگوید خیلی شیرین گفتم؛ باید میگفتم چند دقیقه! همین هم شد و فروپاشی ارتش رضاشاه به دقیقه هم نکشید.
در دفاع مقدس، منیت گم شده بود
وی یادآور شد: اما همین ارتش در دوره ما هشت سال مقابل کل دنیا در جنوب و غرب ایستاد. چون سرباز وقتی میجنگد که مادرش برای او آش پشت پا درست کند، وقتی پیکرش وارد شهر میشود یک شهر به تشییع او بیایند و وقتی به مرخصی میآید و در محله قدم میگذارد روی دوش تکتک مردم برود و چشم و چراغ یک ملت باشد و همه با هم پشت او باشند. سیدحسن خمینی اظهار داشت: شنیدهام که مادر شهیدی پیش امام میآید و میگوید سه پسر من شهید شدهاند. امام منقلب میشوند و اشکی به چشمشان میآید. مادر آن سه شهید به امام میگوید سه بچهام را دادهام که اشک در چشمت نبینم؛ من بچه ندادهام که تو گریه کنی. کدام فرمانده کل قوایی است که این جمله را بشنود و نتواند دستور شکست حصر آبادان را بدهد؟! شما که جنگیدهاید قسمت بیرون یخ بودهاید؛ در حالیکه این مقاومت و دفاع کوهی در درون اعماق جامعه بود. یادگار امام با اشاره به سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در خصوص نقش امام راحل در فرماندهی دفاع مقدس، گفت: توجه ایشان به این نکته بسیار دقیق و قابل درس آموزی است. امام اول کار و قبل از هر چیز به مردم توجه کردند و به همه فهماندند که جنگ جنگ سپاه و ارتش و عمرو و زید و غیره نیست و جنگ مردم است. اگر «همه با هم» شدند پیروز میشوند؛ حتی اگر شکست هم بخورند پیروز هستند، بهخاطر اینکه در اثر این حماسه یک ملت میشوند و خونهای آنها به هم گره میخورد. سیدحسن خمینی تأکید کرد: چرا در مواقع حماسه مهاجرت برخی از نخبگان برعکس میشود؟ چون برمیگردند که ایثار کنند؛ خود را نمیبینند. در دوره دفاع مقدس حجاب فردی از بین رفته بود. «منیت» گم شده بود. انسانها خود را در یک آرمان والا گم میکردند. نامداری و شهرت زشت بود. کسی بهدنبال آن نبود که از جنگ برای خود نمدی بدوزد.
نگاه سید حسن خمینی به تحریف دفاع مقدس
یادگار امام در خصوص تحریف دفاع مقدس نیز گفت: بهنظر من این تحریف نیست، مضحکه است که قصه جنگ را بگوییم و نگوییم فرمانده جنگ آقای هاشمی بود و نگوییم نخستوزیرش چه کسی بوده است، بنیاد شهیدش را چه کسی اداره کرده است و تنها به گروهی خاص بسنده کنیم. در جنگ همه بودند و همین رمز توفیق بود. وی ادامه داد: هیچ لزومی ندارد اگر الآن من با شما بد هستم گذشته هم بد بوده باشیم. ممکن است با کسی رفیق بوده ایم، اما بعداً روابطمان را به هم زدهایم. این منافات ندارد با اینکه وقتی میخواهیم قصهاش را نقل کنیم، درست نقل کنیم. عکس معروف استالین نماد سانسور در شوروی سابق است، از اول که شروع میشود لنین و استالین و هفت هشت ده نفر ایستادهاند و پلهپله کم میشوند تا دست آخر فقط لنین و استالین میماند. وی افزود: یکی گفته بود ضد انقلاب خوب ضد انقلاب مرده است، ظاهراً در دید برخی انقلابی خوب هم انقلابی مرده است! میتوانید بگویید فلان شخص از دید شما پریروز خوب بود و امروز بد است؛ از دید من هم زید پریروز خوب بود و امروز بد است. اما هیچ منافات ندارد با اینکه روزی با هم بودهایم. اساساً اگر در جنگ همه با هم نبودند، دستی هم نبود که نگذارد به اندازه کف دست از این کشور جدا شود. همه با هم بودند. صفهای نفت، گاز، کوپن و همه چیز ایجاد شد و یک نفر هم آخ نگفت. هر روز پیکر وارد شهرها شد ولی سرها بلندتر شد. این بهخاطر همه با هم بودن بوده است. سیدحسن خمینی در پایان تأکید کرد: هیچ راهی برای عبور از هیچ بحرانی جز با همراهی مردم میسر نیست؛ و اگر همه با هم باشند هیچ بحرانی توان شکاندن کمر یک ملت را ندارد. همه با هم بودن به این معنی است که همه احساس کنند مالک کشور و انقلاب هستند. اگر این اندیشه را نپسندیدند میتوانند آن را عوض کنند. عبور از هر مسیر سختی با همراهی مردم ممکن است.
خاطرهای از عشایری که همه چیز خود را برای جنگ دادند
وی با بیان خاطرهای از انسجام بینظیر دوران دفاع مقدس، یادآور شد: مهندس موسوی نقل میکردند که در آن دوران یکبار سوار بر هلیکوپتر بر فراز استان چهارمحال و بختیاری میرفتیم که یک سری سیاه چادر دیدیم و بهخاطر آنها فرود آمدیم. ایشان میگفت بعد از خوردن چای من به آنها گفتم از ما چه میخواهید؟ رئیس آن طایفه گفت در این شرایط ما چیزی نباید بخواهیم؛ ما (شرایط را) میفهمیم. مهندس موسوی سپس گفت، وقتی من در هلیکوپتر نشستم که بلند شود، دیدم بقچهای را رئیس این قوم داخل دامن گذاشت و در هلیکوپتر را بست؛ باز کردم و دیدم هرچه طلا داشتهاند را به من داده است. یعنی نه تنها چیزی را از من نخواستند، بلکه چیزی هم دادند! یادگار امام گفت: در نقطه مقابل، این قصه خیلی برای من تکان دهنده است که میگویند رضا شاه چند ماه قبل از شهریور 1320 به بازدید یکی از لشکرها رفته بود و به فرمانده خارجی لشکر ایرانی میگوید، اگر متفقین به ایران حمله کنند این لشکر چند روز میتواند مقاومت کند؟ او میگوید بفرمایید چند ساعت! به روز هم نمیکشد! بعد که رضا شاه بیرون میآید به او میگویند چرا آنقدر تلخ گفتی؟ او میگوید خیلی شیرین گفتم؛ باید میگفتم چند دقیقه! همین هم شد و فروپاشی ارتش رضاشاه به دقیقه هم نکشید.
در دفاع مقدس، منیت گم شده بود
وی یادآور شد: اما همین ارتش در دوره ما هشت سال مقابل کل دنیا در جنوب و غرب ایستاد. چون سرباز وقتی میجنگد که مادرش برای او آش پشت پا درست کند، وقتی پیکرش وارد شهر میشود یک شهر به تشییع او بیایند و وقتی به مرخصی میآید و در محله قدم میگذارد روی دوش تکتک مردم برود و چشم و چراغ یک ملت باشد و همه با هم پشت او باشند. سیدحسن خمینی اظهار داشت: شنیدهام که مادر شهیدی پیش امام میآید و میگوید سه پسر من شهید شدهاند. امام منقلب میشوند و اشکی به چشمشان میآید. مادر آن سه شهید به امام میگوید سه بچهام را دادهام که اشک در چشمت نبینم؛ من بچه ندادهام که تو گریه کنی. کدام فرمانده کل قوایی است که این جمله را بشنود و نتواند دستور شکست حصر آبادان را بدهد؟! شما که جنگیدهاید قسمت بیرون یخ بودهاید؛ در حالیکه این مقاومت و دفاع کوهی در درون اعماق جامعه بود. یادگار امام با اشاره به سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در خصوص نقش امام راحل در فرماندهی دفاع مقدس، گفت: توجه ایشان به این نکته بسیار دقیق و قابل درس آموزی است. امام اول کار و قبل از هر چیز به مردم توجه کردند و به همه فهماندند که جنگ جنگ سپاه و ارتش و عمرو و زید و غیره نیست و جنگ مردم است. اگر «همه با هم» شدند پیروز میشوند؛ حتی اگر شکست هم بخورند پیروز هستند، بهخاطر اینکه در اثر این حماسه یک ملت میشوند و خونهای آنها به هم گره میخورد. سیدحسن خمینی تأکید کرد: چرا در مواقع حماسه مهاجرت برخی از نخبگان برعکس میشود؟ چون برمیگردند که ایثار کنند؛ خود را نمیبینند. در دوره دفاع مقدس حجاب فردی از بین رفته بود. «منیت» گم شده بود. انسانها خود را در یک آرمان والا گم میکردند. نامداری و شهرت زشت بود. کسی بهدنبال آن نبود که از جنگ برای خود نمدی بدوزد.
نگاه سید حسن خمینی به تحریف دفاع مقدس
یادگار امام در خصوص تحریف دفاع مقدس نیز گفت: بهنظر من این تحریف نیست، مضحکه است که قصه جنگ را بگوییم و نگوییم فرمانده جنگ آقای هاشمی بود و نگوییم نخستوزیرش چه کسی بوده است، بنیاد شهیدش را چه کسی اداره کرده است و تنها به گروهی خاص بسنده کنیم. در جنگ همه بودند و همین رمز توفیق بود. وی ادامه داد: هیچ لزومی ندارد اگر الآن من با شما بد هستم گذشته هم بد بوده باشیم. ممکن است با کسی رفیق بوده ایم، اما بعداً روابطمان را به هم زدهایم. این منافات ندارد با اینکه وقتی میخواهیم قصهاش را نقل کنیم، درست نقل کنیم. عکس معروف استالین نماد سانسور در شوروی سابق است، از اول که شروع میشود لنین و استالین و هفت هشت ده نفر ایستادهاند و پلهپله کم میشوند تا دست آخر فقط لنین و استالین میماند. وی افزود: یکی گفته بود ضد انقلاب خوب ضد انقلاب مرده است، ظاهراً در دید برخی انقلابی خوب هم انقلابی مرده است! میتوانید بگویید فلان شخص از دید شما پریروز خوب بود و امروز بد است؛ از دید من هم زید پریروز خوب بود و امروز بد است. اما هیچ منافات ندارد با اینکه روزی با هم بودهایم. اساساً اگر در جنگ همه با هم نبودند، دستی هم نبود که نگذارد به اندازه کف دست از این کشور جدا شود. همه با هم بودند. صفهای نفت، گاز، کوپن و همه چیز ایجاد شد و یک نفر هم آخ نگفت. هر روز پیکر وارد شهرها شد ولی سرها بلندتر شد. این بهخاطر همه با هم بودن بوده است. سیدحسن خمینی در پایان تأکید کرد: هیچ راهی برای عبور از هیچ بحرانی جز با همراهی مردم میسر نیست؛ و اگر همه با هم باشند هیچ بحرانی توان شکاندن کمر یک ملت را ندارد. همه با هم بودن به این معنی است که همه احساس کنند مالک کشور و انقلاب هستند. اگر این اندیشه را نپسندیدند میتوانند آن را عوض کنند. عبور از هر مسیر سختی با همراهی مردم ممکن است.
ناصر هادیان در گفتوگو با «ایران» روابط ایران با چین ، روسیه و امریکا را بررسی کرد
ترامپ فرصت ریکاوری ندارد
- توافق با چین هوشمندانه است نه از سر اجبار
- توافق و همکاری با چین «آری»، عضویت در اردوگاه چین «نه»
مریم سالاری
خبرنگار دیپلماسی
اجماع نانوشته «دولت در سایه» امریکا برای مهار قدرت رو به ظهور چین، تعریف جدیدی از مناسبات در حال تغییر سیاست بینالملل را رقم زده که بیش از همه مختصات فضای بعد از جنگ جهانی دوم و دوره جنگ سرد را یادآور میشود؛ فضایی که باعث شده مناسبات جدیدی حول محور تعریف دو قدرت امریکا و چین از سیاست بینالملل شکل بگیرد تا سایر کشورها ناگزیر به انتخاب برای حضور در اردوگاه هر یک از این دو کشور باشند. این تحلیلی است که دکتر ناصر هادیان، استاد دانشگاه و صاحبنظر مسائل بینالملل در مقدمه گفتوگوی خود با روزنامه ایران مطرح کرد و در ادامه به بررسی موقعیت ایران در تقابل راهبردی چین و امریکا و تحولات جاری پیرامون توافق هستهای پرداخت. او از سناریوهای محتمل و پشت پرده برای حل و فصل بحران دیپلماتیک میان ایران و امریکا هم سخن گفت و پیشبینی کرد که دو کشور بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا به توافقی زودهنگام دست خواهند یافت. با هم این گفتوگو را میخوانیم.
جهان جدیدی در حال شکلگیری است و مهمترین کانون این تحول و جهان جدید هم به جدایی راهبردی قدرتهای بزرگ بخصوص چین و امریکا مربوط است. به نظر میرسد با روی کار آمدن دونالد ترامپ، روابط چین و امریکا وارد دوره رقابت استراتژیک فراگیر شده و این رقابت در لایههای مختلف با عمق قابل توجهی در روابط دو کشور در حال افزایش است؛ رقابتی که حجم دامنه آن صرفاً به حوزه روابط دوجانبه محدود نیست و به لایههای منطقهای و بینالمللی هم سرایت کرده است. درباره منطق این رقابت راهبردی که به نظر میرسد نتیجه آن یک مناقشه مجموع صفر است، توضیح دهید ریشههای شکلگیری این رقابت را در چه تغییر و تحولاتی میدانید؟ آیا میتوان گفت که اکنون پکن صدرنشین و مهمترین عنصر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا است؟
بحث تئوریک مفصلی درباره نظم حاکم بر روابط بینالملل وجود دارد که جایگاه قدرتها و کشورهای ذینفع را در استقرار و تداوم و توسعه این نظم تبیین میکند. اما من با عبور از این بحث تئوریک به طور مشخص درباره تحولات مربوط به نقشآفرینی امریکا در عرصه بینالمللی صحبت میکنم. حاکمیت امریکا دربرگیرنده یک دولت در سایه و متشکل از نخبگان و چهرههای امنیتی، نظامی و دیپلماتیک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است که بهطور معمول درباره موضوعات مهم کشور تصمیمگیری کرده و پس از اجماع، دولت حاکم را به سمت اجرای این تصمیمات هدایت میکنند. این دولت در سایه تقریباً از دوران ریاست جمهوری بوش پسر به این نتیجه رسیده بود که چین یک قدرت رو به ظهور و روسیه یک قدرت رو به افول است. آنها سیاست راهبردی خود را بر اساس برداشت جدیدشان از نظم جهانی دوباره طراحی و تنظیم کردند. اجرای گستردهتر این دیدگاه از دوره ریاست جمهوری اوباما آغاز شده بود و تا دوره ترامپ ادامه پیدا کرد. این دولت در سایه در دوره ترامپ، سیاست راهبردی خود را بر پایه مهار قدرت چین ادامه داد. ممکن است ترامپ در برخی از موضوعات برای بهرهبرداری داخلی و تبلیغاتی خود برای برخی موضوعات جنجال به پا کند؛ اما سیاست مهار چین از پیش از روی کار آمدن او طراحی شده و برای اجرایی کردن آن اجماع به وجود آمده بود. سیاست اصلی امریکا این اساس است که اجازه ندهد چین به یک قدرت هژمون منطقهای تبدیل شود. چین در سطح منطقهای یک چالش برای امریکا به شمار میآید و برای اینکه بتواند قدرت امریکا را در عرصه جهانی به چالش بکشد، همچنان باید راه زیادی را طی کند. در واقع تنها قدرت جهانی کنونی، امریکاست و بقیه کشورها از اروپاییها گرفته تا روسها و چینیها جزو قدرتهای منطقهای به حساب میآیند. آنچه که امریکا را به یک قدرت جهانی تبدیل کرده عمدتاً نیروی دریایی این کشور است. امریکا یازده ناو هواپیمابر دارد که هواپیماهای مستقر در آنها از نیروی هوایی بسیاری از کشورها پیشرفتهتر است. این نیروی دریایی، امریکا را به یک قدرت جهانی تبدیل کرده است. امریکا میخواهد در جهان از طریق سیاستی که به آن موازنه از راه دور گفته میشود، موازنهای ایجاد کند که هژمونی در هیچ منطقهای از دنیا شکل نگیرد. این کشور در واقع سعی میکند از طریق ائتلافی که از ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و هند درست میکند و با بهرهگیری از قدرت نیروی دریایی خودش در برابر چین موازنه ایجاد کند تا قدرت آن را مهار کند. امریکا همچنین قصد دارد روسیه را با ناتو و ایران را با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای همسوی منطقهای مهار کند.
از نظر امریکا مؤلفههای قدرت در حال ظهور چین چیست؟
چین در شرایطی نیست که قدرت جهانی امریکا را در معرض تهدید قرار دهد. اما با این حال امریکا چین را یک قدرت رو به ظهور میداند. میتوان مؤلفههای قدرت چین را شامل قدرت سخت و قدرت نرم برشمرد. قدرت سخت دربرگیرنده مؤلفههای نظامی و اقتصادی و قدرت نرم شامل تولید ایدههای جذاب و توان متقاعد کردن و ایجاد جذابیت در زمینههای مدیریت فرهنگی و تبادلات آموزشی- فرهنگی و نحوه مدیریت تبلیغات است. چین تا الان در بهکارگیری قدرت نرم مولد ایدههایی نبوده است که نسل جوان دنیا را به خود جذب کند و همچنان در استفاده از مؤلفههای قدرت نرم دچار ضعفهای جدی است. ایدههایی مانند دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر و... منسوب به جامعه غرب است اما چین مولد و دنبال کننده چنین ایدههایی نبوده است. اما در بعد اقتصادی وضعیت فرق میکند و چند مسأله در این زمینه قابل ملاحظه است؛ یک آنکه چین در سطحی مازاد اقتصادی تولید میکند که میتواند یک ارتش بزرگ و قوی را تأمین مالی کند، کاری که روسها در حال حاضر نمیتوانند انجام دهند. این تولید مازاد بسیار اهمیت دارد. دومین مسأله این است که چین در عرصه تکنولوژیک به سطحی از توانمندی دست پیدا کرده است که در لبههای تکنولوژیک راه میرود.
ممکن است که روسیه موقعیت خوبی در عرصه نظامی داشته باشد؛ اما چین الان در حال تبدیل شدن به یک پایه و مبنا در همه عرصههای تکنولوژی است. سومین عامل این است که چین به دلیل برخورداری از یک مازاد اقتصادی قابل ملاحظه، وارد عرصه سرمایهگذاری در علوم محض و نه صرفاً علوم کاربردی شده است. هر کشوری نمیتواند در علوم محض سرمایهگذاری کند و باید توان اقتصادی آن از چنان قدرتی برخوردار باشد که امکان ورود به این عرصه را داشته باشد. کشوری که مازاد اقتصادی نداشته باشد به اندازه کافی نمیتواند روی علومی تحقیق کند که نمیداند چه کاربردی در آینده خواهد داشت. کشورهایی این کار را انجام میدهند که از مازاد اقتصادی برخوردارند. به عنوان مثال کشورهای اروپایی در قالب اتحادیه تلاش میکنند در این حوزه سرمایهگذاری کنند. البته هر یک از این کشورها به تنهایی توان انجام این کار را ندارند. روسها هم به نسبت خیلی کم وارد این حوزه شدهاند؛ اما چینیها بهطور وسیعی در این حوزه سرمایهگذاری میکنند یعنی اقدام به تولید علم و دانشی میکنند که نمیدانند کاربرد آن در آینده نزدیک چیست. اینها سه شاخص مهم است که چین را به یک قدرت رو به ظهور تبدیل میکند. فراموش نکنیم که فعلاً بحث بر سر جلوگیری از چین برای تبدیل شدن به یک هژمون منطقهای است. این در حالی است که امریکا پیشتر سرمایهگذاری در این عرصه را شروع و در سطح بسیار گستردهای در این زمینه کار میکند.
برای سالها تفکر متعارف سیاست خارجی حکم میکرد که تنها شریک راهبردی پایدار برای کشورهای خلیج فارس، ایالات متحده است و تنها این کشور از اراده کافی برای ضمانتهای امنیتی برخوردار است و این در حالی است که اهداف راهبردی این کشور و متحدان عربی خاورمیانه در راستای مقابله با تهدید ایران است. چه امریکا بیش از هر کشور دیگری نیروی نظامی در خاورمیانه مستقر کرده است. حالا این نظریه با یک واقعیت به چالش کشیده شده است و آن اینکه چین اکنون مهمترین وارد کننده نفت از کشورهای خلیج فارس است و به نظر میرسد اهداف راهبردی این کشور به طور فزایندهای به ثبات در خاورمیانه گره خورده است. خلیج فارس نیز به خاطر رفاه اقتصادیاش بیش از پیش به چین متکی است و این در حالی است که به نظر میآید خاورمیانه ارزش راهبردی خود را برای امریکا از دست داده است. با این حساب نقطه تلاقی امریکا و چین در منطقه خاورمیانه کجاست؟
امریکا برای دههها به عنوان قدرت جهانی امنیت تأمین انرژی دنیا را به عهده داشت و خاورمیانه خیلی منبع مهمی در این انرژی جهانی به شمار میآمد. در واقع چین در این فضا از این شرایط استفاده مجانی میکرد و هزینهای برای تأمین امنیت این انرژی پرداخت نمیکرد. با کشف «شل اویل» یا «شل گس» در امریکا اهمیت استراتژیک خاورمیانه برای امریکا کم شد؛ یعنی امریکا از این به بعد خودش یک صادرکننده نفت به شمار میآید و از جمله مواردی که برای آن در خاورمیانه اهمیت دارد، مسأله امنیت اسرائیل است که آن نیز تا حدودی تأمین شده است و این رژیم میتواند از خود محافظت کند. الان مسأله این نیست که امریکا منطقه خاورمیانه را رها کند بلکه اهمیت استراتژیک این منطقه برای آن کاهش پیدا کرده است. اما درست عکس این اتفاق برای چین در حال رخ دادن است. در شرایط کنونی امریکا به چین میگوید که خودش باید هزینه حضور در منطقه خاورمیانه و امنیت انرژی را تأمین کند و در تولید انرژی در اکتشاف انرژی نقش داشته باشد. امریکا به چین گفته است که دیگر نمیتواند به آن اتکا داشته باشد. چین تا الان این دعوای خود با امریکا و غرب را به تأخیر انداخته است؛ اما دیگر این شانس و امکان را ندارد که وضعیت موجود را ادامه دهد. چین به خوبی میداند که حداکثر تا 5 سال دیگر رویارویی خیلی مستقیمتری با امریکا خواهد داشت. نه اینکه جنگ شود بلکه تقابل دیپلماتیک میان امریکا و چین افزایش خواهد یافت. بنابراین یک مسأله خیلی مهم برای چین تأمین انرژی و امنیت آن است. برای این کشور خیلی مهم است که خیالش جمع شود که این انرژی به پایان نمیرسد. لذا چین در همه قسمتهای خاورمیانه از جمله ایران، عربستان، امارات، اردن و لبنان سرمایهگذاری کرده است. چین برای تولید نفت سرمایهگذاری کرده است. یعنی ابتدا باید امنیت تولید و سپس انتقال وجود داشته باشد. پس چین باید خودش امنیت یکسری بنادر و راههای زمینی را تأمین کند.
بنابراین پررنگ شدن سیاست همگرایی چین با برخی از کشورهای منطقه از جمله ایران در امتداد تقویت حضور در خاورمیانه است؟
تا الان هم رابطه ایران و چین از نظر اقتصادی و بازاری که دو طرف به روی محصولات یکدیگر باز نگه داشتهاند، خوب بوده است. اما این نگاه در حال تغییر است. طبق دیدگاه جدید، ایران یک کشور بسیار مهم در خاورمیانه است نه تنها فقط به عنوان یک منبع انرژی بلکه برای برقراری ثبات و امنیت مهم است. حالا اگر امریکا برای تشکیل ائتلاف با کشورهایی که اشاره کردم، موفق شود باید تصور کرد که مؤتلفین بالقوه چین در برابر این ائتلاف چه کشورهایی هستند؟ این کشورها در حال حاضر روسیه، پاکستان و ایران هستند.
بنابراین چین دارد یک نگاه استراتژیک به ایران پیدا میکند و معتقد است که نقش ایران در ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه و در کشورهایی چون افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و یمن مهم است و از طرف دیگر ایران خودش به عنوان یک منبع تولید انرژی، کشور خیلی مهمی است. چین همچنین میداند که کشورهایی همچون عربستان، امارات، اردن و کویت در نهایت در اردوگاه امریکا قرار دارند؛ ولی ایران و مؤتلفین آن این طور نیستند. بنابراین در اینجا اهمیت استراتژیک ایران برای چین مورد توجه قرار گرفته است؛ یعنی من به هیچ وجه متعجب نخواهم شد که چین به سمتی حرکت کند که نمونهای از ما برای دنیا بسازد که اردوگاه غرب از کره جنوبی ساخت.
قرار گرفتن موضوع چین در اولویت اول سیاست خارجی امریکا به سیاست این کشور در خاورمیانه گره خورده است؟ یعنی واشنگتن حفظ هم پیمانی با متحدین عرب منطقه و تقابل رو به افزایش با ایران در این منطقه را در عرصهای فراتر و در مقابله با چین جستوجو میکند؟
وزن چین با وزن ایران و حتی روسیه بسیار متفاوت است. ایران که یک قدرت متوسط است؛ ولی در دریافتهای استراتژیک دولت در سایه امریکا، چین به عنوان قدرت بزرگ وزن متفاوتی با روسیه دارد. بنابراین امریکا به دنبال مهار چین و اثرگذاری در ملاحظات و سود و زیان چینیهاست. این در حالی است که امریکا با ایران هم مسأله دارد. پس اگر امریکا پایگاههای خود را در منطقه حفظ میکند فقط به این دلیل نیست که از امنیت مؤتلفین سنتی یا از امنیت اسرائیل حمایت کند البته همه این موارد مطرح است؛ اما قطعاً یک عامل بسیار مهم آن، چین خواهد بود. امریکا یک قدرت جهانی است و اینطور نیست که درکل خاورمیانه را رها کند بلکه صرفاً از چین میخواهد که هزینه امنیت انتقال انرژی که دارد بهره آن را میبرد، پرداخت کند و در عین حال هم امریکا حضور داشته باشد. در غیر این صورت اگر چین هزینه ندهد به مراتب با هزینه بیشتری از سوی امریکا روبهرو میشود.
از نظر چین، در پیش گرفتن چنین سیاستهایی از سوی امریکا و حضور هرچه بیشتر این کشور در منطقه آسیا پاسیفیک و مداخله این کشور در امور منطقه از طریق تقویت نظامی چه خطراتی به دنبال دارد؟ پیامدهای حضور امریکا در آسیا برای چین و متحدانش از جمله ایران چیست؟
امریکا و چین هر دو بهخوبی متوجه این رقابت هستند. فقط چینیها میخواستند این دعوا را به تأخیر بیندازند و تا حدودی هم موفق بودند؛ ولی دیگر مسأله این است که چقدر این دعوا میتواند به تأخیر بیفتد. به نظر میرسد این دعوا که الان هم شروع شده است، حداکثر 5 سال دیگر به اوج میرسد و امریکا کاملاً آماده است و چین دیگر نمیتواند برای مدت طولانیتری این دعوا را به تأخیر بیندازد. حضور امریکا در آسیا باعث میشود که قطب حول محور امریکا ایجاد شود که باید معلوم شود چه کشوری در اردوگاه کدام کشور قرار خواهد گرفت. امکان اینکه کشورها در تقابل چین و امریکا رویکرد خنثی داشته باشند، ضعیف خواهد بود زیرا این کشورها خصوصاً امریکا کشورها را مجبور میکند که تکلیف خود را روشن و معلوم کنند که در اردوگاه چین هستند یا اردوگاه امریکا. یعنی دیگر شرایط به سادگی دورهای که از گذشته تا الان برای آسیاییها بوده است، نخواهد بود. هر چه زمان میگذرد برای چینیها سختتر میشود؛ زیرا آنها تا الان خیلی از این شرایط استفاده میکردند و قدرتی وجود نداشت که آنها را مجبور کند سمت و سو بگیرند و در یک اردوگاه قرار گیرند؛ ولی این شرایط تغییر میکند و کشورهای خنثی شانس کمی برای ادامه این رویکرد خود دارند.
یعنی باید انتظار داشت که همانند شرایط بعد از جنگ جهانی دوم و دوره جنگ سرد، مناسبات جدیدی حول محور تعریف دو قدرت از سیاست بینالملل و این بار چین و امریکا شکل گیرد؟
دقیقاً این طور است. اما یک سناریوی محتمل هم وجود دارد که شاید چین و امریکا اجازه دهند یک سری از کشورها اجازه داشته باشند بدون جهت گیری به نفع هر یک از این کشورها در موقعیت خنثی باقی بمانند. از این نظر یک فضای تنفسی مستقل برای کشورها به وجود میآید. ولی من بیشتر معتقدم که امریکا و چین کشورها را وادار میکنند به سمت هر یک از این اردوگاهها بروند.
میتوان انتظار داشت که اولین اثر افزایش رقابت استراتژیک میان چین و امریکا برای ایران آن باشد که چنین تحولاتی حداقل در کوتاه مدت، بیش از گذشته چین را به عنوان یک شریک در دسترس برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل کند؟ چون دستکم تا پیش از برجام، ایران خیلی از جایگاه خوبی در سیاست خارجی چین برخوردار نبود.
چین تا قبل از برجام سیاست نسبتاً مستقلی در مناسبات بینالمللی داشت؛ اما همیشه تلاش میکرد که کاری نکند در مقابل امریکا قرار گیرد؛ یعنی سیاست تأخیری در اولویت سیاست خارجی اش قرار داشت. به همین دلیل در خیلی از قطعنامهها علیه ایران رأی داد و هیچ یک را هم وتو نکرد؛ زیرا نمیخواست در مقابل امریکا بایستد. اما الان با سیاست تهاجمیای که امریکا علیه چین در پیش گرفته و در این 10 الی 15 سال گذشته هم افزایش یافته است، چین باید اقداماتی انجام دهد که به امریکا نشان دهد که دستش چندان خالی نیست؛ به عنوان مثال چین در مسأله تایوان خیلی حساس است و به هر اقدامی که امریکا در این کشور یا در دریای چین جنوبی انجام دهد، بسیار حساس است. بنابراین وقتی چین با اهرم سازی و نفوذ امریکا در منطقه آسیا روبه رو میشود، اقداماتی مانند حمایت از ایران را که در نقطه مخالف اهداف امریکاست، در پیش میگیرد.
نزدیکی راهبردی ایران به چین، حاصل چه شرایطی در داخل کشور است؟ همکاری تهران و پکن در زمینه روابط اقتصادی و امنیتی زیر سایه تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران پیشرفت زیادی داشته است. این مؤلفههای منحصر به فرد، تعامل برای تسهیل همکاریهای مشترک بین دو کشور را به ورای مسائل دوجانبه ارتقا داده است. برخی معتقدند تقویت رابطه با قدرت های شرق از جمله چین راه ناگزیر ایران برای مقابله با فشارهای امریکا بوده است.
من تا چند ماه پیش بحثی را مطرح میکردم مبنی بر اینکه میان سه گروه نخبه درگیر تصمیمسازی و سیاستگذاری در ایران بحثی جریان داشت. این سه گروه با هم مناظره داشتند؛ یک گروه از طرفداران دولت و نهادهای نزدیک به وزارت خارجه و کسانی بودند که رابطه نزدیکتر با اروپا را توصیه و تجویز میکردند. گروه دوم شامل کسانی بودند که طرفدار روسیه بودند و به طور سنتی رابطه با روسها برای نخبگان از جمله میان نظامیان و گروهی از نیروهای سیاسی ایران اهمیت زیادی داشت. گروه سوم طرفدار چین بودند. این گروه که جزو طبقات تجاری بودند، ارتباطات گستردهای با چین داشتند و پروژههای متعددی را در ایران انجام میدادند و ارتباطات زیادی با نیروهای نظامی ایران داشتند و همین گروهها هم رابطه قوی با چین را پایهگذاری کرده بودند. این سه گروه با هم مناظره داشتند.
واقعیت این است که سیاستهایی که ترامپ اتخاذ کرد و بی عملی اروپا و فقدان اراده لازم در میان آنها برای ایستادن در مقابل امریکا با وجود تعهداتشان، باعث شد که مناظره فکری میان سه گروه مرتبط با نهادهای تصمیمگیر در عرصه سیاست خارحی تمام شود. الآن همه این گروهها به نحوی حامی ارتباط وسیع و گسترده با چین هستند و طرفداران روسیه هم در مجموع پذیرفتند که چین قدرت رو به جلو است.
مهیا شدن مقدمات توافق راهبردی 25 ساله ایران و چین حاصل به پایان رسیدن این نزاع تئوریک میان این سه گروه و رسیدن به درک مشترک لزوم تقویت رابطه با چین است؟ اگر چنین است چرا این توافق باز هم به چالش کشیده شده است؟
درباره همین بحث باز دو دیدگاه میان نخبگان تأثیرگذار در تصمیمگیری سیاست خارجی وجود دارد؛ یک گروه میگویند که رابطه گسترده با چین و این قرارداد 25 ساله خوب است و میگویند ایران باید با بقیه کشورها هم در منطقه و هم با کشورهای حوزه غرب و امریکا هم به چنین توافقهای راهبردی و بلند مدت دست یابد. به اعتقاد این گروه، این رابطه هم نشانه ثبات و هم موجد ثبات است؛ یعنی یک رابطه دیالکتیکی و تعاملی با اغلب کشورهای جامعه بینالملل برقرار میشود. بنابراین از نظر این گروه توافق با چین، توافق خوبی است و در واقع نخبگان مربوط بر سر این موضوع اجماع دارند. اما یک گروه دیگر از نخبگان طرف منازعه میگویند که ایران در نتیجه انعقاد این توافق با چین در دعوایی که قرار است بین امریکا و چین شکل بگیرد، در اردوگاه چین قرار میگیرد؛ یعنی ایران، روسیه و پاکستان همراه با کشورهای کوچک در اردوگاه چین قرار میگیرند و این اتفاق ملزوماتی به دنبال دارد. الان نزاع بین این دو گروه است؛ یعنی یک گروه که حامی توافق و رابطه نزدیک با چین هستند و معتقدند که ایران با پیگیری این سیاست در اردوگاه چین قرار میگیرد و گروه دیگر که میگوید توافق 25 ساله خوب است؛ اما ایران نباید در اردوگاه چین قرار گیرد. این دعوا فعلاً در این سطح است.
ممکن است دیدگاه دیگری در میان افکار عمومی و جریانها و نخبگان غیرمربوط همچون اهالی هنر و رسانه در این رابطه وجود داشته باشد و تمایل بیشتری برای تقویت رابطه با غرب وجود داشته باشد، اما این جریانها در حلقههای سیاستگذاری حضور ندارند.
به نظر میرسد که در سطوح ارشد حاکمیت و نهادهای تصمیمگیر پیرامون انعقاد این توافق، اجماع حاصل شده است؟
ما هنوز در اردوگاه چین قرار نگرفتهایم و مناظره و دعوا درباره این موضوع وجود دارد. من شخصاً موافق انعقاد این توافق 25 ساله هستم اما خودم را در این دعوا در طرفی میبینم که میگویم رابطه 25 ساله با چین «آری» اما قرار گرفتن در اردوگاه چین خیر. مردم به دلیل ماهیت انقلاب و اهمیت استقلال که بخش مهمی از اهداف انقلاب بوده است، به قرار گرفتن ایران در اردوگاه غرب یا شرق حساسیت دارند. من پیشبینی میکنم که ما به اردوگاه چین نخواهیم رفت.
برخی معتقدند تلاش برای رسیدن به توافق با چین در نتیجه جبر حاصل از ناکامی در حل دعوایی است که میان ایران و امریکا بر سر برجام جریان دارد؟ برخی دیگر این نظر را ندارند آیا ایران در تنگنای سیاست راهبردی خودش مجبور به سیاست نزدیکی به شرق و چین شده است؟
اولاً من از زاویه چین نکتهای را بگویم. چین به ایران مقداری با دیده تردید نگاه میکند و اطمینان ندارد و به ایران میگوید که شما همین که راه غرب برایتان باز شود، به سمت آنها میروید. برجام هم شاهد این مسأله است. چینیها قبلاً هم این دریافت را داشتند و برجام نمونه خوبی است؛ زیرا همین که ایران احساس کرد راهی دارد به واسطه برجام به سمت غرب متمایل شد. پیشنهاد قرارداد 25 ساله و فرستادن این سیگنال از جناحهای خاص ایران دلالت بر این دارد که به چین این اطمینان داده شود که این بار این طور نیست. بالاخره چینیها مواضع ایران را رصد میکنند و میدانند که شاید این نزاع تئوریک در میان جریانهای تصمیمگیر ایرانی تمام شده باشد و ایران این بار به دنبال آغاز یک راه درازمدت است و این قرارداد از این زاویه طرح شده که چین اطمینان حاصل کند این بار سیاست ایران مانند قبل یک سیاست گذرا نخواهد بود.
اما بخشی از این حرف که آیا ایران از سر ناگزیری به سمت چین رفته است، درست است. اگر اروپاییها به شکل دیگری عمل میکردند شاید مناظره میان گروههای داخلی در ایران به این سادگی و به این زودی تمام نمیشد. بنابراین این یک بحث جدی است که گزینههای ما محدود شده بود و لذا گزینه نزدیکی به چین انتخاب شد.
مانند رابطه با امریکا؟
بله.
به نظر نمیرسد که مقدمات کاهش تنش با امریکا در چنین شرایطی فراهم باشد.
راه آن بسته نیست تصمیمی است که ما باید بگیریم اما نزدیکی به چین نه از سر اجبار و ضرورت که یک حرکت هوشمندانه است؛ زیرا ارزش استراتژیک ایران در دعوایی که قرار است در آینده میان چین و امریکا شکل گیرد، بالا میرود. این در حالی است که خصوصاً اروپاییها خیلی حساسیت دارند که ما در اردوگاه چین یا در اردوگاه امریکا قرار بگیریم. نباید فراموش کرد که سرنوشت ایران کاملاً با موضوع عراق، سوریه، لبنان، یمن و افغانستان که وزن خیلی زیادی به آن میدهد، پیوند خورده است. نقش ایران در این کشورها بسیار مؤثر است. بنابراین خصوصاً اروپاییها و عقلای امریکا این مسأله را میدانند و میگویند چه نفعی دارد که ایران را به سمت اردوگاه چین هل دهند. بنابراین اروپاییها که متوجه شدند روند نزاع میان امریکا و چین بسیار جدی است، منتظر انتخابات امریکا هستند تا چراغ سبزی از امریکا بگیرند که به طور گستردهای در صحنه حاضر شوند و مانع از نزدیکی ایران به چین شوند. بنابراین اروپاییها هم ممکن است به سمت انعقاد یک توافق راهبردی طولانی مدت با ایران قدم بردارند و حضور خیلی قویتری داشته باشند و حتی قادر باشند که امریکاییها را قانع کنند که به آنها ملحق شوند یا دست کم ساکت باشند و در مسیر نزدیکی رابطه ایران و اروپا سنگاندازی نکنند یا راهی پیدا کنند که اگر امریکا به برجام هم برنگردد تفاهمی حاصل شود که ایران به همه تعهدات هستهای خود بازگردد و امریکا هم همه تحریمهای برجامی خود را بردارد. بنابراین من وضعیت را از این لحاظ مناسب میدانم.
نزاع تئوریکی که بر سر سیاست راهبردی ایران نسبت به چین جریان دارد، درباره سیاست مناسبات جاری ما با اروپا و امریکا و بحرانی که بر سر اجرای برجام به وجود آمده است، نیز جریان دارد. به هر حال ما در حالی که سیاست نزدیکی به چین را انتخاب کردیم باید تکلیف برجام را هم مشخص کنیم. پیشبینی شما درباره آینده این توافق با توجه به انتخابات امریکا چیست؟
سه گروه داخلی در این باره بحث میکنند که دو گروه از آنها معتقدند که خوب است ترامپ ببرد و یک گروه موافق انتخاب بایدن هستند. بخشی از دو گروهی که موافق انتخاب مجدد ترامپ هستند، بیشتر تفکرات ایدئولوژیک دارند و میگویند ترامپ موفق شده است که تارهای نظم لیبرال جهانی، بحث جامعه مدنی، دموکراسی و حقوق بشر را سست و متزلزل کند و چهار سال دیگر لازم است که پودهای آن را هم بزند و به طورکل تار و پود آن متلاشی شود. این دسته معتقدند که شرایط کنونی امریکا به گونهای است که بعد از حاکمیت بیش از دویست و خردهای سال دموکراسی، فردی مانند ترامپ با این سطح از بی سوادی و ویژگیهای دیکتاتور مآبانه روی کار میآید و رئیس جمهوری امریکا میشود. این در حالی است که رقیب او «جو بایدن» 79 سال سن دارد و به نظر میرسد که سن زیادی برای حضور در چنین عرصه و سطحی باشد؛ یعنی بضاعت سیستم دموکراسی در امریکایی که بیش از 300 میلیون نفر جمعیت دارد، این دو نفر است که هر کدام یکسری مشکلات جدی دارند. این مسائل سؤالهای جدی را در جامعه امریکا ایجاد کرده و بخشی از گروهی در ایران که حامی انتخاب مجدد او هستند، معتقدند در شرایطی که سیستم سیاسی امریکا تا این سطح نزول کرده، حضور دوباره ترامپ میتواند به کاهش ارزشهای دموکراتیک و لیبرال امریکا بینجامد.
دومین گروه به دلایل عمل گرایی موافق ترامپ هستند و میگویند که او اهل معامله است و نوعی خودشیفتگی دارد که میتوان از این خودشیفتگی استفاده کرد و از او امتیازات بیشتری گرفت و به توافق بهتری رسید.
گروه سوم موافق روی کار آمدن «بایدن» هستند و میگویند که بهتر میتوان با بایدن کار کرد؛ زیرا دیپلمات های ایرانی شناخت خوبی از دیپلماتهای نزدیک به دموکراتها دارند و از قبل آنها را میشناسند؛ یعنی قبلاً یک اعتمادسازی به وجود آمده و بنابراین توافق ساده تر و سریعتر شکل میگیرد. بخصوص که او شعار بازگشت به برجام را داده و راحتتر میتوان آن را اجرایی کرد.
به نظر میرسد در صورت انتخاب «ترامپ» یا «بایدن» راه ناگزیر، تعیین تکلیف زودهنگام برای بحران رو به افزایش جاری باشد.
من معتقدم که امکان شکلگیری معامله با ترامپ آن هم در مدت زمان کوتاهی وجود دارد. این توافق تاکنون به تعویق افتاده است. در ماههای اخیر هم اتفاقهایی افتاد. مواضعی که اخیراً آقای روحانی، آقای آشنا، آقای واعظی و آقای قالیباف داشتند و از برداشته شدن زودهنگام تحریمها خبرداده بودند، نشان داد که قرار به وقوع اتفاقی برای توافق با امریکا بوده است که رخ نداد و من معتقدم که این اتفاق فقط به تعویق افتاده است و بعد از انتخاب ترامپ یا بایدن در امریکا حتماً توافقی زودهنگام با امریکا شکل خواهد گرفت.
این در حالی است که قبلاً «مکرون» و «آبه» برای میانجیگری تلاش میکردند؛ اما دو سناریو برای میانجیگری به طور جدی تر به جریان افتاد. یک سناریو این بود که خانم «مرکل»، صدر اعظم آلمان میان ایران و امریکا میانجیگری کند و انگلیس هم موافق بود و بر این اساس قرار بود که امریکا ابتدا یکسری از تحریمها را بردارد و مذاکرات شروع شود و مذاکرات بعد از انتخابات امریکا ادامه پیدا کند. سناریوی دیگر هم به تمایل آقای «پوتین»، رئیس جمهوری روسیه برای میانجیگری برمی گردد. پوتین علاقه دارد که ترامپ انتخاب شود و بتواند نقش میانجی را میان ایران و امریکا بازی کند. او ارتباط خوبی هم با ایران دارد بنابراین شاید ایران ترجیح دهد که از طریق پوتین این کار را انجام دهد. البته حتماً پوتین مایل است این کار قبل از انتخابات باشد زیرا او میداند به هیچ وجه نمیتواند با بایدن نقش میانجیگری را ایفا کند. من تعجب نمی کنم که پوتین به ایران فشار بیاورد که از حالا مقدمات مذاکره با امریکا را آغاز کند. به مصلحت ایران است که این مذاکرات بعد از انتخابات امریکا انجام شود؛ زیرا اگر ما الان این کار را انجام دهیم، این پیام را برای دموکراتها ارسال میکنیم که خواهان پیروزی مجدد ترامپ هستیم.انجام این مذاکرات و رسیدن به توافق هم در محدوده اختیارات نظام است که باید تصمیم به این کار بگیرد.
در کمپین فشار حداکثری امریکا علیه ایران تا چه اندازه امریکا موفق بوده است؟ آیا فشارهای این کشور توانسته است اهداف آنها را در قبال ایران تحقق ببخشد؟
بجز معدودی از چهرهها در دولت امریکا که از فشار بر ایران حمایت میکنند و میگویند موفق بوده است تقریباً بقیه میگویند امریکا شکست خورده است و با ارائه شاخص مشخص میکنند که این فشار حداکثری به چه نتایجی رسیده است. آنها میپرسند آیا با فشارهای ترامپ، رفتار ایران در منطقه تغییر کرده است؟ نه . ایران دیگر موشک پرتاب نکرده است؟ نه. برد موشک های خود را افزایش داده است؟ بله. تغییری در رفتار حقوق بشری آن اتفاق نیفتاده است؟ نه. منتقدان ترامپ میگویند وقتی ایران از برجام خارج شد، این رفتارهای خود را تشدید کرد و پیش از خروج امریکا از برجام، 300 کیلو اورانیوم غنی شده داشت اما ذخایر آن الان به بیش از 2000 کیلوگرم رسیده است. منتقدان، نزدیکی ایران به چین را هم در نتیجه همین فشار حداکثری امریکا میدانند. لذا اکثریت نخبگان امریکایی و مسئولان مرتبط با سیاست خارجی در دولت سایه نظرشان این است که ترامپ درباره ایران موفق نبوده است.
اما حامیان سیاست فشار علیه ایران دستاوردهای این سیاست را کم شمار نمی دانند. آنها میگویند که با خروج امریکا از برجام امریکا توانست به تنهایی تحریمها را اعمال کند. آنها همچنین میگویند در حالی که انتظار واکنش تندی از طرف ایران میرفت، ایران هم کاری انجام نداد و اتفاق خاصی نیفتاد. دیگر اینکه مؤتلفان امریکا و دوستان ایران از جمله چین و روسیه هم در واکنش به خروج امریکا کاری نکردند. همچنین کمک ایران به متحدانش درمنطقه به دلیل کاهش درآمد اقتصادی کاهش پیدا کرد. آنها معتقدند امریکا از طریق این سیاست ثابت کرد توانمندیهایی دارد که قبلاً تصور آن وجود نداشت. بنابراین در مجموع این عوامل را به عنوان دستاورد میدانند اما دیدگاه غالب این است که دولت ترامپ درباره ایران موفق نبود و حداکثر از سرعت یکسری از کارها جلوگیری کرد.
بنابراین امریکاییها معتقدند که امروز در شرایط بهتری نسبت به روزهایی که در برجام بودند، قرار ندارند. دموکرات ها میگویند اگر ترامپ در برجام میماند امریکا میتوانست اعتمادسازی کند و وارد حوزههای دیگر شود و در آن صورت ایران با مشاهده پایبندی امریکا به تعهدات خود وارد گفت وگو درباره موضوعات دیگری مانند یمن، عراق و افغانستان و... میشد. بنابراین بجز اعضایی که در دولت ترامپ هستند بقیه خیلی این سیاست را موفق نمی دانند.
در امتداد این سیاست ناموفق ترامپ علیه ایران میتوان به تضعیف موقعیت این کشور در بهره گیری از سازوکارهای بینالمللی همچون شورای امنیت و شکاف معنادار میان 5 عضو دائم شورای امنیت بر سر ایران اشاره کرد؟ منظور من بیشتر متوجه چین و روسیه است. آیا میتوان به مواجهه جدی این دو کشور با امریکا در حمایت از ایران اتکا داشت؟
بخشی از حمایت روسیه و چین از ایران به خود این دو کشور باز میگردد؛ یعنی اهرم سازی و دعوای امریکا با چین و روسیه است و ایران الان به موضوع آن تبدیل شده است. وجه دیگر این سیاست به ایران بازمیگردد. چین و روسیه الان در حال هزینه کردن برای ایران هستند و متقابلاً از آن درخواستهایی دارند. آنها در شورای امنیت در حمایت از ایران رأی میدهند و امریکا قادر به متقاعد کردن آنها نیست اما بعد انتظارات خود را از ایران مطرح میکنند. آقای پوتین یک ماه پیش پیشنهاد داد که سران ایران و 1+5 به صورت مجازی ملاقات کنند که رؤسای جمهوری ایران و امریکا هم باشند. خب این پیشنهاد برخلاف سیاستهای اعلامی ایران بود که تا امریکا به تعهدات برجامی خود عمل نکند، مذاکرهای انجام نخواهد داد. اما ایران در عین حال نمیتواند به طور صریح به روسیه عکس العمل نشان دهد؛ زیرا روسیه میگوید وقتی به طور مرتب از ایران در شورای امنیت حمایت میکند دیگر ایران نمیتواند به طورمرتب از خواستههای این کشور سرباز بزند. یعنی ممکن است ایران بتواند خواستههای روسیه یا چین را دو یا سه بار نادیده بگیرد اما وقتی این خواستهها تکرار شود، دیگر این خواستهها به دلیل حمایتهای آن دو کشور، قابل نادیده گرفته شدن نیست. این مباحث نشان میدهد که در سیاست بینالملل حمایت مجانی وجود ندارد. اگر آن کشور برای ایران هزینه میکند، انتظاراتی هم دارد و ایران هم قطعاً این مسأله را میداند. البته نباید واقعیت قدرت را هم نادیده گرفت. هرچند همه کشورها در حمایت از ایران بیانیه می دهند و حق را به آن میدهند اما در عمل و در مواجهه با شدیدترین تحریمهای امریکا قادر به ایستادگی نبودند. اگر هم کاری انجام دادند پنهانی و با هزینه بسیار بوده است بنابراین ما نباید این نکته را فراموش کنیم که مسائل حقوقی بی تردید مهم است؛ اما به مراتب مهمتر از همه واقعیات قدرت است.
آیا ماندن ایران در برجام به رغم پیشبینیها و فشارهای امریکا متأثر از نگاه واقعگرایانهای است که مزایای حاصل از حفظ این توافق را به واکنش آنی و احساسی برای مقابله به مثل با امریکا ترجیح داده است؟
تصمیم ایران برای ماندن در برجام هوشمندانه بود که هم موجب ثبات و هم علامت ثبات است، اما بحث من درباره قدرت دو بعد داشت؛ یک بعد خود ما هستیم که باید قدرتمند شویم. آنچه اهمیت دارد، قدرت است که ابعاد سخت و نرم دارد؛ بخش اقتصادی و نظامی جزو وجوه سخت قدرت است که بازدارندگی سخت ایجاد میکند و وجه دیگر بازدارندگی نرم است.
ما باید به سمت افزایش قدرت برویم و به حمایت سایر کشورها و قوانین و نهادهای بینالملل دل خوش نکنیم. هر چند که برای تقویت جایگاه خود در آنها باید به تلاش خود ادامه دهیم اما اتکای صرف نداشته باشیم. الان باید تکلیف قدرت از نظر بینالمللی برای ما معلوم شده باشد. امریکا به تنهایی میتواند کارهایی انجام دهد که بقیه با همدیگر نمیتوانند انجام دهند. اگر میخواهیم تصمیم بگیریم بدانیم در چه شرایطی باید تصمیم بگیریم و نهایت اینکه بدون اینکه از اهمیت اروپا و کشورهای چین و روسیه غافل بشویم مسأله قدرت میان ایران و امریکا را در نظر بگیریم. ما باید بتوانیم بازدارندگی ایجاد کنیم که ایجاد کردیم؛ ولی عمدتاً اتکای ما بر بازدارندگی سخت و با اتکا به قدرت نظامی بوده است. بعد اقتصادی قدرت هم خیلی مهم است؛ زیرا اگر ما اقتصاد قوی نداشته باشیم که بتواند مازاد تولید کند نمیتواند نیروی نظامی را در درازمدت تأمین مالی کند و هیچ کشوری بدون تأمین مالی در دنیا نمیتواند در بلندمدت قدرت نمایی کند. البته حوزه اقتصادی ایران الان تحت فشار تحریمها در شرایط مناسبی قرار ندارد، افزایش آمار بیکاری و تورم تأثیر زیادی بر معیشت و زندگی مردم داشته است و همین شرایط به تضعیف یکی از وجوه مهم قدرت سخت ایران منجر شده است.
از سوی دیگر ما در بعد بازدارندگی و ایجاد قدرت نرم هم کار لازم را انجام ندادهایم. بازدارندگی نرم بعد جهانی، منطقهای و ملی دارد. ما اساساً برنامهریزی نکردیم اصلاً شاید فهم عمیقی از این مسأله نداشته باشیم از اینکه چقدر بازدارندگی نرم در جهان مهم است و ملزومات آن چیست. از منظر وجه جهانی آن، ما باید نیروهای ضد جنگ دنیا را سامان دهیم و تغذیه فکری کنیم و تسهیلاتی دهیم که کار خود را کنند.
از همه مهمتر بازدارندگی نرم ما در داخل بسیار مهم است؛ ما یکسری شکافهای بسیار مهمی در کشور داریم که شامل شکاف دولت- ملت، شکاف جنسیتی و شکاف طبقاتی است. اینها شکافهایی است که میتوان برای رفع آن کار کرد، حالا ممکن است رفع شکاف طبقاتی روندی طولانی مدت داشته باشد؛ اما کم کردن شکافهای جنسیتی خیلی راحت است اگر مثلاً دولت ایران وزیر زن انتخاب کند، چه اتفاقی میافتد. اینکه دیگر شکاف طبقاتی نیست که برای افزایش مازاد اقتصادی لازم باشد سرمایهگذاری خارجی افزایش یابد و به ملزومات و رفع یکسری دیگر از موضوعات درهم تنیده بینالمللی نیاز باشد و سالها طول بکشد. یا اگر دولت دو وزیر اهل تسنن بگذارد یا ده نفر سفیر زن انتخاب کند، چه اتفاقی میافتد. میتوان این اقدامات را به راحتی اجرا کرد. من نمیخواهم مشکلات کشور را به این مسائل تقلیل دهم؛ اما این موارد از جمله وجوه بازدارندگی نرم است که انسجام ملی را تقویت میکند. نهایتاً اگر میان مردم و دولت انسجام وجود داشته باشد و مشروعیت دولت افزایش یابد، هیچ سیاستمدار امریکایی در ذهن خود نمیاندیشد که با ایران جنگ کند بلکه میگوید مردم ایران حامی دولتشان هستند. این مسأله خیلی مهم است اما ما روی این قدرت سرمایهگذاری و برنامهریزی نکردیم که چه کار کنیم بازدارندگی نرم ما افزایش پیدا کند.
حفظ برجام زیر فشارهای شدید امریکا که در روزها و هفتههای در پیش رو هم دوچندان خواهد شد، به مراتب دشوارتر است. با این اوصاف باید چند ماه آینده را دوره حساسی برای رابطه بحرانی میان ایران و امریکا در نظر گرفت؟
من شاید اولین کسی بودم که پیشنهاد کاهش تعهدات ایران در برجام را دادم و الان هم همچنان این طور فکر میکنم البته منظور من دو الی سه ماه آینده نیست و صلاح هم نیست تا انتخابات امریکا اقدامی صورت گیرد. اما این وضعیت بعد از انتخابات امریکا نباید ادامه پیدا کند و نمیتواند ادامه یابد؛ زیرا ما در فشار هستیم و منافع موردنظر خود در برجام را به دست نمیآوریم. این در حالی است که همه تعهدات را انجام میدهیم بنابراین الان شرایط خوبی برقرار نیست. توصیه من این است در دو سه ماه آینده و قبل از انتخابات امریکا هرگاه ترامپ در شرایط مساوی برد یا امکان بیشتر برد قرار گرفت ما به سمت کاهش بیشتر تعهدات خود در برجام حرکت کنیم و خصوصاً غنیسازی 20 درصد در فردو را شروع کنیم؛ زیرا غرب خیلی به این مسأله حساسیت دارد اما هرگاه امکان باخت ترامپ بیشتر از برد او باشد، اصلاً هیچ کاری نکنیم؛ زیرا او دنبال جنگ با ایران است و این بهانهای برای جنگ میدهد بخصوص که این ایده در دولت امریکا زمزمه میشود که مردم در انتخابات پشت رئیس جمهوری که در حال جنگ است، خواهند ایستاد و زمان را برای تغییر او مناسب نمیدانند. امکان اجرای چنین ایدهای هم از سوی ترامپ وجود دارد که تحت عنوان سورپرایز اکتبر دنبال میشود. همیشه در اکتبر میتواند سورپرایزهایی اتفاق بیفتد. بنابراین اگر امکان باخت ترامپ بالا برود ایران نباید کاری انجام دهد.
اما در صورت بالا رفتن احتمال قوت گرفتن جنگ، ایران باید به امریکا پیام دهد که این یک جنگ کوتاه مدت که امریکا حمله کند و برود نیست، بلکه حتماً جنگ به صورت گسترده و منطقهای خواهد بود؛ یعنی ترامپ باید متوجه شود که این کار بینهایت پرهزینه است. این وضعیت در دو سه ماه آینده برقرار است. اگر بعد از انتخابات توافقی میان ایران و امریکا حاصل نشد، ایران باید به سمت کاهش تعهدات برود؛ یعنی باید ظرفیتسازی و اهرمسازی کند که در مذاکره محتمل دستش برای چانهزنی پرتر باشد.
در صورت انتخاب مجدد ترامپ، تصمیم او درباره ایران صرفاً حول مذاکره با ایران میچرخد؟ چرا ترامپ در حالی که برخی معتقدند در صورت انتخاب مجدد امکان عمل بیشتری برای رویارویی سخت با ایران خواهد داشت، تصمیم به مذاکره خواهد گرفت؟
من تصور میکنم ترامپ به سمت توافق میآید یعنی میانجیگران میآیند و ترامپ هم موافقت خواهد کرد که برخی تحریمها را بردارد که مذاکره شروع شود و بعد از آن بقیه تحریمها برداشته شود و توافقاتی هم خواهد شد که درباره برخی از موضوعات منطقهای گفتوگو صورت گیرد. من این راه حل را در صورت انتخاب دوباره ترامپ محتملتر میدانم. ما باید چند کار انجام دهیم؛ یک مسأله اهرمسازی افزایش قدرتمان در عرصههایی است که اشاره کردم. (من قبلاً درباره این موضوع به طور مفصل بحث کردم و از تکرار آن خودداری میکنم) قبلاً به دلیل تهدید تسلیحات هستهای و امکان وقوع جنگ شرایط برای مذاکرات هستهای فراهم شد که برجام حاصل شد. ایران بعد از خروج امریکا از برجام درصدد معتبرسازی 2 تهدید برآمد؛ ابتدا تعهدات برجامی خود را کاهش داد که خطر تلاش ایران برای رسیدن به تسلیحات هستهای را القا میکند و از سوی دیگر اتفاقات و تنشهایی در خلیج فارس، عربستان و امارات رخ داد که نشان داد ایران آمادگی جنگ را دارد و این تهدید جدی است. تلاش ایران برای معتبرسازی این تهدیدات باعث شد که اروپاییها خیلی حساس شوند که جنگی رخ ندهد؛ زیرا جنگ منطقهای تبعات بسیار زیادی برای اروپا دارد؛ از آغاز موج شدید پناهندگی گرفته تا افزایش تروریسم و بیثباتی در منطقه و تهدید امنیت انرژی. بنابراین اروپاییها هم جنگ نمیخواهند. باید مشخص شود که آلترناتیو مذاکره برای همه خطرناک است.
دوم اینکه باید مطالباتمان مشخص باشد؛ از جمله اینکه باید بخواهیم همه تحریمهای برجامی برداشته و خسارت پرداخت شود. فراموش نشود که ما برجام را نقض نکردیم و به دلیل نقض امریکا خسارتهایی دیدیم که این خسارتها باید توسط اروپا یا امریکا به ایران پرداخت شود.
تقاضای سوم باید رسیدن به توافقی با امریکا باشد که این کشور نتواند در قالب برجام، ایران را تهدید کند. برخی در ایران معتقدند بهتر است که امریکا به این توافق برنگردد؛ یعنی این طور باشد که ایران در بیرون از برجام با امریکا توافق کند که این کشور به تعهدات برجامیاش عمل کند و ایران هم متقابلاً به طور کامل به اجرای تعهدات برجامی خود بازگردد، بدون اینکه امریکا به برجام برگردد. این دسته معتقدند که ممکن است امریکا برگردد و از اسنپ بک استفاده کند لذا اگر نیاید بهتر است من پیشنهاد دیگری دارم و معتقدم امریکا میتواند به برجام برگردد اما حق اسنپ بک از این کشور گرفته شود. هردو این روشها خوب است؛ چه امریکا در بیرون از برجام باشد و توافق کند چه برگردد و حق اسنپبک نداشته باشد. ما باید این موارد را مستندسازی و خسارات را مشخص کنیم و برای توافق احتمالی آینده اهرمسازی و ظرفیتسازی کنیم.
یعنی ترامپ در صورت انتخاب مجدد، مذاکره با ایران را گزینه در دسترستری برای تحقق اهدافش میبیند؟
امریکا الان خیلی درباره ایران نگران نیست اما همین که ایران به سمت غنیسازی 20 درصد در فردو برود، نگران میشود و باید عملی انجام دهد که ایران را متوقف کند. خب همه تحریمها را که انجام داده و در شورای امنیت هم که نمیتواند کاری کند بنابراین باید به سمت جنگ برود و جنگ هم همان مشکلاتی را دارد که اشاره کردم و تبعات غیر معلومی برای امریکا دارد و کل منطقه از اسرائیل تا سوریه، لبنان، عربستان و امارات را درگیر خواهد کرد. مجموع این تبعات انگیزه ترامپ را برای پرهیز از جنگ و مذاکره با ایران تقویت میکند. اما در حال حاضر فشار چندانی از طرف ایران احساس نمیکند و معتقد است که زمان گریز هستهای ایران زیاد است؛ اما آغاز غنیسازی 20 درصد در فردو میتواند محاسبات استراتژیک را تغییر دهد که امریکاییها وارد عمل شوند از این رو احتمالش زیاد است که امریکا به برجام بازگردد.
در نهایت اینکه موقعیت ترامپ و بایدن را در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چگونه میبینید؟
من اساساً اهل پیشبینی نیستم و به نظرسنجیها اهمیت میدهم اگر انتخابات ریاست جمهوری امریکا هفته دیگر برگزار شود، من میگویم که بایدن میبرد. انتخابات بیشتر بر سر ترامپ است تا بایدن؛ یعنی رفراندومی درباره ترامپ است. اما دو عامل میتواند کمر ترامپ را بشکند؛ یک عامل موج دوم کروناست و عامل دیگر هم که به عامل اول ربط دارد و بسیار مهم است، تأثیری است که موج دوم کرونا میتواند روی بیکاری و اشتغال داخل امریکا داشته باشد. ترامپ با آغاز موج دوم کرونا دیگر شانسی ندارد یا شانس او بسیار کم خواهد بود؛ زیرا دیگر فرصتی برای ریکاوری نخواهد داشت. در انتخابات امریکا رأی 6 الی 7 ایالت مهم است و تکلیف بقیه ایالت ها مشخص است؛ ایالت هایی که حامی او و حزب جمهوریخواه هستند که سرجای خود هستند و دموکراتها هم همینطور؛ اما تکلیف 6 الی 7 ایالت معلوم نیست. در حال حاضر بایدن در این چند ایالت جلو است و اگر موج دوم کرونا شروع شود ترامپ به سختی میتواند در این ایالت ها ریکاوری کند با این حال باید صبر کرد.
خبرنگار دیپلماسی
اجماع نانوشته «دولت در سایه» امریکا برای مهار قدرت رو به ظهور چین، تعریف جدیدی از مناسبات در حال تغییر سیاست بینالملل را رقم زده که بیش از همه مختصات فضای بعد از جنگ جهانی دوم و دوره جنگ سرد را یادآور میشود؛ فضایی که باعث شده مناسبات جدیدی حول محور تعریف دو قدرت امریکا و چین از سیاست بینالملل شکل بگیرد تا سایر کشورها ناگزیر به انتخاب برای حضور در اردوگاه هر یک از این دو کشور باشند. این تحلیلی است که دکتر ناصر هادیان، استاد دانشگاه و صاحبنظر مسائل بینالملل در مقدمه گفتوگوی خود با روزنامه ایران مطرح کرد و در ادامه به بررسی موقعیت ایران در تقابل راهبردی چین و امریکا و تحولات جاری پیرامون توافق هستهای پرداخت. او از سناریوهای محتمل و پشت پرده برای حل و فصل بحران دیپلماتیک میان ایران و امریکا هم سخن گفت و پیشبینی کرد که دو کشور بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا به توافقی زودهنگام دست خواهند یافت. با هم این گفتوگو را میخوانیم.
جهان جدیدی در حال شکلگیری است و مهمترین کانون این تحول و جهان جدید هم به جدایی راهبردی قدرتهای بزرگ بخصوص چین و امریکا مربوط است. به نظر میرسد با روی کار آمدن دونالد ترامپ، روابط چین و امریکا وارد دوره رقابت استراتژیک فراگیر شده و این رقابت در لایههای مختلف با عمق قابل توجهی در روابط دو کشور در حال افزایش است؛ رقابتی که حجم دامنه آن صرفاً به حوزه روابط دوجانبه محدود نیست و به لایههای منطقهای و بینالمللی هم سرایت کرده است. درباره منطق این رقابت راهبردی که به نظر میرسد نتیجه آن یک مناقشه مجموع صفر است، توضیح دهید ریشههای شکلگیری این رقابت را در چه تغییر و تحولاتی میدانید؟ آیا میتوان گفت که اکنون پکن صدرنشین و مهمترین عنصر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا است؟
بحث تئوریک مفصلی درباره نظم حاکم بر روابط بینالملل وجود دارد که جایگاه قدرتها و کشورهای ذینفع را در استقرار و تداوم و توسعه این نظم تبیین میکند. اما من با عبور از این بحث تئوریک به طور مشخص درباره تحولات مربوط به نقشآفرینی امریکا در عرصه بینالمللی صحبت میکنم. حاکمیت امریکا دربرگیرنده یک دولت در سایه و متشکل از نخبگان و چهرههای امنیتی، نظامی و دیپلماتیک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است که بهطور معمول درباره موضوعات مهم کشور تصمیمگیری کرده و پس از اجماع، دولت حاکم را به سمت اجرای این تصمیمات هدایت میکنند. این دولت در سایه تقریباً از دوران ریاست جمهوری بوش پسر به این نتیجه رسیده بود که چین یک قدرت رو به ظهور و روسیه یک قدرت رو به افول است. آنها سیاست راهبردی خود را بر اساس برداشت جدیدشان از نظم جهانی دوباره طراحی و تنظیم کردند. اجرای گستردهتر این دیدگاه از دوره ریاست جمهوری اوباما آغاز شده بود و تا دوره ترامپ ادامه پیدا کرد. این دولت در سایه در دوره ترامپ، سیاست راهبردی خود را بر پایه مهار قدرت چین ادامه داد. ممکن است ترامپ در برخی از موضوعات برای بهرهبرداری داخلی و تبلیغاتی خود برای برخی موضوعات جنجال به پا کند؛ اما سیاست مهار چین از پیش از روی کار آمدن او طراحی شده و برای اجرایی کردن آن اجماع به وجود آمده بود. سیاست اصلی امریکا این اساس است که اجازه ندهد چین به یک قدرت هژمون منطقهای تبدیل شود. چین در سطح منطقهای یک چالش برای امریکا به شمار میآید و برای اینکه بتواند قدرت امریکا را در عرصه جهانی به چالش بکشد، همچنان باید راه زیادی را طی کند. در واقع تنها قدرت جهانی کنونی، امریکاست و بقیه کشورها از اروپاییها گرفته تا روسها و چینیها جزو قدرتهای منطقهای به حساب میآیند. آنچه که امریکا را به یک قدرت جهانی تبدیل کرده عمدتاً نیروی دریایی این کشور است. امریکا یازده ناو هواپیمابر دارد که هواپیماهای مستقر در آنها از نیروی هوایی بسیاری از کشورها پیشرفتهتر است. این نیروی دریایی، امریکا را به یک قدرت جهانی تبدیل کرده است. امریکا میخواهد در جهان از طریق سیاستی که به آن موازنه از راه دور گفته میشود، موازنهای ایجاد کند که هژمونی در هیچ منطقهای از دنیا شکل نگیرد. این کشور در واقع سعی میکند از طریق ائتلافی که از ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و هند درست میکند و با بهرهگیری از قدرت نیروی دریایی خودش در برابر چین موازنه ایجاد کند تا قدرت آن را مهار کند. امریکا همچنین قصد دارد روسیه را با ناتو و ایران را با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای همسوی منطقهای مهار کند.
از نظر امریکا مؤلفههای قدرت در حال ظهور چین چیست؟
چین در شرایطی نیست که قدرت جهانی امریکا را در معرض تهدید قرار دهد. اما با این حال امریکا چین را یک قدرت رو به ظهور میداند. میتوان مؤلفههای قدرت چین را شامل قدرت سخت و قدرت نرم برشمرد. قدرت سخت دربرگیرنده مؤلفههای نظامی و اقتصادی و قدرت نرم شامل تولید ایدههای جذاب و توان متقاعد کردن و ایجاد جذابیت در زمینههای مدیریت فرهنگی و تبادلات آموزشی- فرهنگی و نحوه مدیریت تبلیغات است. چین تا الان در بهکارگیری قدرت نرم مولد ایدههایی نبوده است که نسل جوان دنیا را به خود جذب کند و همچنان در استفاده از مؤلفههای قدرت نرم دچار ضعفهای جدی است. ایدههایی مانند دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر و... منسوب به جامعه غرب است اما چین مولد و دنبال کننده چنین ایدههایی نبوده است. اما در بعد اقتصادی وضعیت فرق میکند و چند مسأله در این زمینه قابل ملاحظه است؛ یک آنکه چین در سطحی مازاد اقتصادی تولید میکند که میتواند یک ارتش بزرگ و قوی را تأمین مالی کند، کاری که روسها در حال حاضر نمیتوانند انجام دهند. این تولید مازاد بسیار اهمیت دارد. دومین مسأله این است که چین در عرصه تکنولوژیک به سطحی از توانمندی دست پیدا کرده است که در لبههای تکنولوژیک راه میرود.
ممکن است که روسیه موقعیت خوبی در عرصه نظامی داشته باشد؛ اما چین الان در حال تبدیل شدن به یک پایه و مبنا در همه عرصههای تکنولوژی است. سومین عامل این است که چین به دلیل برخورداری از یک مازاد اقتصادی قابل ملاحظه، وارد عرصه سرمایهگذاری در علوم محض و نه صرفاً علوم کاربردی شده است. هر کشوری نمیتواند در علوم محض سرمایهگذاری کند و باید توان اقتصادی آن از چنان قدرتی برخوردار باشد که امکان ورود به این عرصه را داشته باشد. کشوری که مازاد اقتصادی نداشته باشد به اندازه کافی نمیتواند روی علومی تحقیق کند که نمیداند چه کاربردی در آینده خواهد داشت. کشورهایی این کار را انجام میدهند که از مازاد اقتصادی برخوردارند. به عنوان مثال کشورهای اروپایی در قالب اتحادیه تلاش میکنند در این حوزه سرمایهگذاری کنند. البته هر یک از این کشورها به تنهایی توان انجام این کار را ندارند. روسها هم به نسبت خیلی کم وارد این حوزه شدهاند؛ اما چینیها بهطور وسیعی در این حوزه سرمایهگذاری میکنند یعنی اقدام به تولید علم و دانشی میکنند که نمیدانند کاربرد آن در آینده نزدیک چیست. اینها سه شاخص مهم است که چین را به یک قدرت رو به ظهور تبدیل میکند. فراموش نکنیم که فعلاً بحث بر سر جلوگیری از چین برای تبدیل شدن به یک هژمون منطقهای است. این در حالی است که امریکا پیشتر سرمایهگذاری در این عرصه را شروع و در سطح بسیار گستردهای در این زمینه کار میکند.
برای سالها تفکر متعارف سیاست خارجی حکم میکرد که تنها شریک راهبردی پایدار برای کشورهای خلیج فارس، ایالات متحده است و تنها این کشور از اراده کافی برای ضمانتهای امنیتی برخوردار است و این در حالی است که اهداف راهبردی این کشور و متحدان عربی خاورمیانه در راستای مقابله با تهدید ایران است. چه امریکا بیش از هر کشور دیگری نیروی نظامی در خاورمیانه مستقر کرده است. حالا این نظریه با یک واقعیت به چالش کشیده شده است و آن اینکه چین اکنون مهمترین وارد کننده نفت از کشورهای خلیج فارس است و به نظر میرسد اهداف راهبردی این کشور به طور فزایندهای به ثبات در خاورمیانه گره خورده است. خلیج فارس نیز به خاطر رفاه اقتصادیاش بیش از پیش به چین متکی است و این در حالی است که به نظر میآید خاورمیانه ارزش راهبردی خود را برای امریکا از دست داده است. با این حساب نقطه تلاقی امریکا و چین در منطقه خاورمیانه کجاست؟
امریکا برای دههها به عنوان قدرت جهانی امنیت تأمین انرژی دنیا را به عهده داشت و خاورمیانه خیلی منبع مهمی در این انرژی جهانی به شمار میآمد. در واقع چین در این فضا از این شرایط استفاده مجانی میکرد و هزینهای برای تأمین امنیت این انرژی پرداخت نمیکرد. با کشف «شل اویل» یا «شل گس» در امریکا اهمیت استراتژیک خاورمیانه برای امریکا کم شد؛ یعنی امریکا از این به بعد خودش یک صادرکننده نفت به شمار میآید و از جمله مواردی که برای آن در خاورمیانه اهمیت دارد، مسأله امنیت اسرائیل است که آن نیز تا حدودی تأمین شده است و این رژیم میتواند از خود محافظت کند. الان مسأله این نیست که امریکا منطقه خاورمیانه را رها کند بلکه اهمیت استراتژیک این منطقه برای آن کاهش پیدا کرده است. اما درست عکس این اتفاق برای چین در حال رخ دادن است. در شرایط کنونی امریکا به چین میگوید که خودش باید هزینه حضور در منطقه خاورمیانه و امنیت انرژی را تأمین کند و در تولید انرژی در اکتشاف انرژی نقش داشته باشد. امریکا به چین گفته است که دیگر نمیتواند به آن اتکا داشته باشد. چین تا الان این دعوای خود با امریکا و غرب را به تأخیر انداخته است؛ اما دیگر این شانس و امکان را ندارد که وضعیت موجود را ادامه دهد. چین به خوبی میداند که حداکثر تا 5 سال دیگر رویارویی خیلی مستقیمتری با امریکا خواهد داشت. نه اینکه جنگ شود بلکه تقابل دیپلماتیک میان امریکا و چین افزایش خواهد یافت. بنابراین یک مسأله خیلی مهم برای چین تأمین انرژی و امنیت آن است. برای این کشور خیلی مهم است که خیالش جمع شود که این انرژی به پایان نمیرسد. لذا چین در همه قسمتهای خاورمیانه از جمله ایران، عربستان، امارات، اردن و لبنان سرمایهگذاری کرده است. چین برای تولید نفت سرمایهگذاری کرده است. یعنی ابتدا باید امنیت تولید و سپس انتقال وجود داشته باشد. پس چین باید خودش امنیت یکسری بنادر و راههای زمینی را تأمین کند.
بنابراین پررنگ شدن سیاست همگرایی چین با برخی از کشورهای منطقه از جمله ایران در امتداد تقویت حضور در خاورمیانه است؟
تا الان هم رابطه ایران و چین از نظر اقتصادی و بازاری که دو طرف به روی محصولات یکدیگر باز نگه داشتهاند، خوب بوده است. اما این نگاه در حال تغییر است. طبق دیدگاه جدید، ایران یک کشور بسیار مهم در خاورمیانه است نه تنها فقط به عنوان یک منبع انرژی بلکه برای برقراری ثبات و امنیت مهم است. حالا اگر امریکا برای تشکیل ائتلاف با کشورهایی که اشاره کردم، موفق شود باید تصور کرد که مؤتلفین بالقوه چین در برابر این ائتلاف چه کشورهایی هستند؟ این کشورها در حال حاضر روسیه، پاکستان و ایران هستند.
بنابراین چین دارد یک نگاه استراتژیک به ایران پیدا میکند و معتقد است که نقش ایران در ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه و در کشورهایی چون افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و یمن مهم است و از طرف دیگر ایران خودش به عنوان یک منبع تولید انرژی، کشور خیلی مهمی است. چین همچنین میداند که کشورهایی همچون عربستان، امارات، اردن و کویت در نهایت در اردوگاه امریکا قرار دارند؛ ولی ایران و مؤتلفین آن این طور نیستند. بنابراین در اینجا اهمیت استراتژیک ایران برای چین مورد توجه قرار گرفته است؛ یعنی من به هیچ وجه متعجب نخواهم شد که چین به سمتی حرکت کند که نمونهای از ما برای دنیا بسازد که اردوگاه غرب از کره جنوبی ساخت.
قرار گرفتن موضوع چین در اولویت اول سیاست خارجی امریکا به سیاست این کشور در خاورمیانه گره خورده است؟ یعنی واشنگتن حفظ هم پیمانی با متحدین عرب منطقه و تقابل رو به افزایش با ایران در این منطقه را در عرصهای فراتر و در مقابله با چین جستوجو میکند؟
وزن چین با وزن ایران و حتی روسیه بسیار متفاوت است. ایران که یک قدرت متوسط است؛ ولی در دریافتهای استراتژیک دولت در سایه امریکا، چین به عنوان قدرت بزرگ وزن متفاوتی با روسیه دارد. بنابراین امریکا به دنبال مهار چین و اثرگذاری در ملاحظات و سود و زیان چینیهاست. این در حالی است که امریکا با ایران هم مسأله دارد. پس اگر امریکا پایگاههای خود را در منطقه حفظ میکند فقط به این دلیل نیست که از امنیت مؤتلفین سنتی یا از امنیت اسرائیل حمایت کند البته همه این موارد مطرح است؛ اما قطعاً یک عامل بسیار مهم آن، چین خواهد بود. امریکا یک قدرت جهانی است و اینطور نیست که درکل خاورمیانه را رها کند بلکه صرفاً از چین میخواهد که هزینه امنیت انتقال انرژی که دارد بهره آن را میبرد، پرداخت کند و در عین حال هم امریکا حضور داشته باشد. در غیر این صورت اگر چین هزینه ندهد به مراتب با هزینه بیشتری از سوی امریکا روبهرو میشود.
از نظر چین، در پیش گرفتن چنین سیاستهایی از سوی امریکا و حضور هرچه بیشتر این کشور در منطقه آسیا پاسیفیک و مداخله این کشور در امور منطقه از طریق تقویت نظامی چه خطراتی به دنبال دارد؟ پیامدهای حضور امریکا در آسیا برای چین و متحدانش از جمله ایران چیست؟
امریکا و چین هر دو بهخوبی متوجه این رقابت هستند. فقط چینیها میخواستند این دعوا را به تأخیر بیندازند و تا حدودی هم موفق بودند؛ ولی دیگر مسأله این است که چقدر این دعوا میتواند به تأخیر بیفتد. به نظر میرسد این دعوا که الان هم شروع شده است، حداکثر 5 سال دیگر به اوج میرسد و امریکا کاملاً آماده است و چین دیگر نمیتواند برای مدت طولانیتری این دعوا را به تأخیر بیندازد. حضور امریکا در آسیا باعث میشود که قطب حول محور امریکا ایجاد شود که باید معلوم شود چه کشوری در اردوگاه کدام کشور قرار خواهد گرفت. امکان اینکه کشورها در تقابل چین و امریکا رویکرد خنثی داشته باشند، ضعیف خواهد بود زیرا این کشورها خصوصاً امریکا کشورها را مجبور میکند که تکلیف خود را روشن و معلوم کنند که در اردوگاه چین هستند یا اردوگاه امریکا. یعنی دیگر شرایط به سادگی دورهای که از گذشته تا الان برای آسیاییها بوده است، نخواهد بود. هر چه زمان میگذرد برای چینیها سختتر میشود؛ زیرا آنها تا الان خیلی از این شرایط استفاده میکردند و قدرتی وجود نداشت که آنها را مجبور کند سمت و سو بگیرند و در یک اردوگاه قرار گیرند؛ ولی این شرایط تغییر میکند و کشورهای خنثی شانس کمی برای ادامه این رویکرد خود دارند.
یعنی باید انتظار داشت که همانند شرایط بعد از جنگ جهانی دوم و دوره جنگ سرد، مناسبات جدیدی حول محور تعریف دو قدرت از سیاست بینالملل و این بار چین و امریکا شکل گیرد؟
دقیقاً این طور است. اما یک سناریوی محتمل هم وجود دارد که شاید چین و امریکا اجازه دهند یک سری از کشورها اجازه داشته باشند بدون جهت گیری به نفع هر یک از این کشورها در موقعیت خنثی باقی بمانند. از این نظر یک فضای تنفسی مستقل برای کشورها به وجود میآید. ولی من بیشتر معتقدم که امریکا و چین کشورها را وادار میکنند به سمت هر یک از این اردوگاهها بروند.
میتوان انتظار داشت که اولین اثر افزایش رقابت استراتژیک میان چین و امریکا برای ایران آن باشد که چنین تحولاتی حداقل در کوتاه مدت، بیش از گذشته چین را به عنوان یک شریک در دسترس برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل کند؟ چون دستکم تا پیش از برجام، ایران خیلی از جایگاه خوبی در سیاست خارجی چین برخوردار نبود.
چین تا قبل از برجام سیاست نسبتاً مستقلی در مناسبات بینالمللی داشت؛ اما همیشه تلاش میکرد که کاری نکند در مقابل امریکا قرار گیرد؛ یعنی سیاست تأخیری در اولویت سیاست خارجی اش قرار داشت. به همین دلیل در خیلی از قطعنامهها علیه ایران رأی داد و هیچ یک را هم وتو نکرد؛ زیرا نمیخواست در مقابل امریکا بایستد. اما الان با سیاست تهاجمیای که امریکا علیه چین در پیش گرفته و در این 10 الی 15 سال گذشته هم افزایش یافته است، چین باید اقداماتی انجام دهد که به امریکا نشان دهد که دستش چندان خالی نیست؛ به عنوان مثال چین در مسأله تایوان خیلی حساس است و به هر اقدامی که امریکا در این کشور یا در دریای چین جنوبی انجام دهد، بسیار حساس است. بنابراین وقتی چین با اهرم سازی و نفوذ امریکا در منطقه آسیا روبه رو میشود، اقداماتی مانند حمایت از ایران را که در نقطه مخالف اهداف امریکاست، در پیش میگیرد.
نزدیکی راهبردی ایران به چین، حاصل چه شرایطی در داخل کشور است؟ همکاری تهران و پکن در زمینه روابط اقتصادی و امنیتی زیر سایه تحریمهای یکجانبه امریکا علیه ایران پیشرفت زیادی داشته است. این مؤلفههای منحصر به فرد، تعامل برای تسهیل همکاریهای مشترک بین دو کشور را به ورای مسائل دوجانبه ارتقا داده است. برخی معتقدند تقویت رابطه با قدرت های شرق از جمله چین راه ناگزیر ایران برای مقابله با فشارهای امریکا بوده است.
من تا چند ماه پیش بحثی را مطرح میکردم مبنی بر اینکه میان سه گروه نخبه درگیر تصمیمسازی و سیاستگذاری در ایران بحثی جریان داشت. این سه گروه با هم مناظره داشتند؛ یک گروه از طرفداران دولت و نهادهای نزدیک به وزارت خارجه و کسانی بودند که رابطه نزدیکتر با اروپا را توصیه و تجویز میکردند. گروه دوم شامل کسانی بودند که طرفدار روسیه بودند و به طور سنتی رابطه با روسها برای نخبگان از جمله میان نظامیان و گروهی از نیروهای سیاسی ایران اهمیت زیادی داشت. گروه سوم طرفدار چین بودند. این گروه که جزو طبقات تجاری بودند، ارتباطات گستردهای با چین داشتند و پروژههای متعددی را در ایران انجام میدادند و ارتباطات زیادی با نیروهای نظامی ایران داشتند و همین گروهها هم رابطه قوی با چین را پایهگذاری کرده بودند. این سه گروه با هم مناظره داشتند.
واقعیت این است که سیاستهایی که ترامپ اتخاذ کرد و بی عملی اروپا و فقدان اراده لازم در میان آنها برای ایستادن در مقابل امریکا با وجود تعهداتشان، باعث شد که مناظره فکری میان سه گروه مرتبط با نهادهای تصمیمگیر در عرصه سیاست خارحی تمام شود. الآن همه این گروهها به نحوی حامی ارتباط وسیع و گسترده با چین هستند و طرفداران روسیه هم در مجموع پذیرفتند که چین قدرت رو به جلو است.
مهیا شدن مقدمات توافق راهبردی 25 ساله ایران و چین حاصل به پایان رسیدن این نزاع تئوریک میان این سه گروه و رسیدن به درک مشترک لزوم تقویت رابطه با چین است؟ اگر چنین است چرا این توافق باز هم به چالش کشیده شده است؟
درباره همین بحث باز دو دیدگاه میان نخبگان تأثیرگذار در تصمیمگیری سیاست خارجی وجود دارد؛ یک گروه میگویند که رابطه گسترده با چین و این قرارداد 25 ساله خوب است و میگویند ایران باید با بقیه کشورها هم در منطقه و هم با کشورهای حوزه غرب و امریکا هم به چنین توافقهای راهبردی و بلند مدت دست یابد. به اعتقاد این گروه، این رابطه هم نشانه ثبات و هم موجد ثبات است؛ یعنی یک رابطه دیالکتیکی و تعاملی با اغلب کشورهای جامعه بینالملل برقرار میشود. بنابراین از نظر این گروه توافق با چین، توافق خوبی است و در واقع نخبگان مربوط بر سر این موضوع اجماع دارند. اما یک گروه دیگر از نخبگان طرف منازعه میگویند که ایران در نتیجه انعقاد این توافق با چین در دعوایی که قرار است بین امریکا و چین شکل بگیرد، در اردوگاه چین قرار میگیرد؛ یعنی ایران، روسیه و پاکستان همراه با کشورهای کوچک در اردوگاه چین قرار میگیرند و این اتفاق ملزوماتی به دنبال دارد. الان نزاع بین این دو گروه است؛ یعنی یک گروه که حامی توافق و رابطه نزدیک با چین هستند و معتقدند که ایران با پیگیری این سیاست در اردوگاه چین قرار میگیرد و گروه دیگر که میگوید توافق 25 ساله خوب است؛ اما ایران نباید در اردوگاه چین قرار گیرد. این دعوا فعلاً در این سطح است.
ممکن است دیدگاه دیگری در میان افکار عمومی و جریانها و نخبگان غیرمربوط همچون اهالی هنر و رسانه در این رابطه وجود داشته باشد و تمایل بیشتری برای تقویت رابطه با غرب وجود داشته باشد، اما این جریانها در حلقههای سیاستگذاری حضور ندارند.
به نظر میرسد که در سطوح ارشد حاکمیت و نهادهای تصمیمگیر پیرامون انعقاد این توافق، اجماع حاصل شده است؟
ما هنوز در اردوگاه چین قرار نگرفتهایم و مناظره و دعوا درباره این موضوع وجود دارد. من شخصاً موافق انعقاد این توافق 25 ساله هستم اما خودم را در این دعوا در طرفی میبینم که میگویم رابطه 25 ساله با چین «آری» اما قرار گرفتن در اردوگاه چین خیر. مردم به دلیل ماهیت انقلاب و اهمیت استقلال که بخش مهمی از اهداف انقلاب بوده است، به قرار گرفتن ایران در اردوگاه غرب یا شرق حساسیت دارند. من پیشبینی میکنم که ما به اردوگاه چین نخواهیم رفت.
برخی معتقدند تلاش برای رسیدن به توافق با چین در نتیجه جبر حاصل از ناکامی در حل دعوایی است که میان ایران و امریکا بر سر برجام جریان دارد؟ برخی دیگر این نظر را ندارند آیا ایران در تنگنای سیاست راهبردی خودش مجبور به سیاست نزدیکی به شرق و چین شده است؟
اولاً من از زاویه چین نکتهای را بگویم. چین به ایران مقداری با دیده تردید نگاه میکند و اطمینان ندارد و به ایران میگوید که شما همین که راه غرب برایتان باز شود، به سمت آنها میروید. برجام هم شاهد این مسأله است. چینیها قبلاً هم این دریافت را داشتند و برجام نمونه خوبی است؛ زیرا همین که ایران احساس کرد راهی دارد به واسطه برجام به سمت غرب متمایل شد. پیشنهاد قرارداد 25 ساله و فرستادن این سیگنال از جناحهای خاص ایران دلالت بر این دارد که به چین این اطمینان داده شود که این بار این طور نیست. بالاخره چینیها مواضع ایران را رصد میکنند و میدانند که شاید این نزاع تئوریک در میان جریانهای تصمیمگیر ایرانی تمام شده باشد و ایران این بار به دنبال آغاز یک راه درازمدت است و این قرارداد از این زاویه طرح شده که چین اطمینان حاصل کند این بار سیاست ایران مانند قبل یک سیاست گذرا نخواهد بود.
اما بخشی از این حرف که آیا ایران از سر ناگزیری به سمت چین رفته است، درست است. اگر اروپاییها به شکل دیگری عمل میکردند شاید مناظره میان گروههای داخلی در ایران به این سادگی و به این زودی تمام نمیشد. بنابراین این یک بحث جدی است که گزینههای ما محدود شده بود و لذا گزینه نزدیکی به چین انتخاب شد.
مانند رابطه با امریکا؟
بله.
به نظر نمیرسد که مقدمات کاهش تنش با امریکا در چنین شرایطی فراهم باشد.
راه آن بسته نیست تصمیمی است که ما باید بگیریم اما نزدیکی به چین نه از سر اجبار و ضرورت که یک حرکت هوشمندانه است؛ زیرا ارزش استراتژیک ایران در دعوایی که قرار است در آینده میان چین و امریکا شکل گیرد، بالا میرود. این در حالی است که خصوصاً اروپاییها خیلی حساسیت دارند که ما در اردوگاه چین یا در اردوگاه امریکا قرار بگیریم. نباید فراموش کرد که سرنوشت ایران کاملاً با موضوع عراق، سوریه، لبنان، یمن و افغانستان که وزن خیلی زیادی به آن میدهد، پیوند خورده است. نقش ایران در این کشورها بسیار مؤثر است. بنابراین خصوصاً اروپاییها و عقلای امریکا این مسأله را میدانند و میگویند چه نفعی دارد که ایران را به سمت اردوگاه چین هل دهند. بنابراین اروپاییها که متوجه شدند روند نزاع میان امریکا و چین بسیار جدی است، منتظر انتخابات امریکا هستند تا چراغ سبزی از امریکا بگیرند که به طور گستردهای در صحنه حاضر شوند و مانع از نزدیکی ایران به چین شوند. بنابراین اروپاییها هم ممکن است به سمت انعقاد یک توافق راهبردی طولانی مدت با ایران قدم بردارند و حضور خیلی قویتری داشته باشند و حتی قادر باشند که امریکاییها را قانع کنند که به آنها ملحق شوند یا دست کم ساکت باشند و در مسیر نزدیکی رابطه ایران و اروپا سنگاندازی نکنند یا راهی پیدا کنند که اگر امریکا به برجام هم برنگردد تفاهمی حاصل شود که ایران به همه تعهدات هستهای خود بازگردد و امریکا هم همه تحریمهای برجامی خود را بردارد. بنابراین من وضعیت را از این لحاظ مناسب میدانم.
نزاع تئوریکی که بر سر سیاست راهبردی ایران نسبت به چین جریان دارد، درباره سیاست مناسبات جاری ما با اروپا و امریکا و بحرانی که بر سر اجرای برجام به وجود آمده است، نیز جریان دارد. به هر حال ما در حالی که سیاست نزدیکی به چین را انتخاب کردیم باید تکلیف برجام را هم مشخص کنیم. پیشبینی شما درباره آینده این توافق با توجه به انتخابات امریکا چیست؟
سه گروه داخلی در این باره بحث میکنند که دو گروه از آنها معتقدند که خوب است ترامپ ببرد و یک گروه موافق انتخاب بایدن هستند. بخشی از دو گروهی که موافق انتخاب مجدد ترامپ هستند، بیشتر تفکرات ایدئولوژیک دارند و میگویند ترامپ موفق شده است که تارهای نظم لیبرال جهانی، بحث جامعه مدنی، دموکراسی و حقوق بشر را سست و متزلزل کند و چهار سال دیگر لازم است که پودهای آن را هم بزند و به طورکل تار و پود آن متلاشی شود. این دسته معتقدند که شرایط کنونی امریکا به گونهای است که بعد از حاکمیت بیش از دویست و خردهای سال دموکراسی، فردی مانند ترامپ با این سطح از بی سوادی و ویژگیهای دیکتاتور مآبانه روی کار میآید و رئیس جمهوری امریکا میشود. این در حالی است که رقیب او «جو بایدن» 79 سال سن دارد و به نظر میرسد که سن زیادی برای حضور در چنین عرصه و سطحی باشد؛ یعنی بضاعت سیستم دموکراسی در امریکایی که بیش از 300 میلیون نفر جمعیت دارد، این دو نفر است که هر کدام یکسری مشکلات جدی دارند. این مسائل سؤالهای جدی را در جامعه امریکا ایجاد کرده و بخشی از گروهی در ایران که حامی انتخاب مجدد او هستند، معتقدند در شرایطی که سیستم سیاسی امریکا تا این سطح نزول کرده، حضور دوباره ترامپ میتواند به کاهش ارزشهای دموکراتیک و لیبرال امریکا بینجامد.
دومین گروه به دلایل عمل گرایی موافق ترامپ هستند و میگویند که او اهل معامله است و نوعی خودشیفتگی دارد که میتوان از این خودشیفتگی استفاده کرد و از او امتیازات بیشتری گرفت و به توافق بهتری رسید.
گروه سوم موافق روی کار آمدن «بایدن» هستند و میگویند که بهتر میتوان با بایدن کار کرد؛ زیرا دیپلمات های ایرانی شناخت خوبی از دیپلماتهای نزدیک به دموکراتها دارند و از قبل آنها را میشناسند؛ یعنی قبلاً یک اعتمادسازی به وجود آمده و بنابراین توافق ساده تر و سریعتر شکل میگیرد. بخصوص که او شعار بازگشت به برجام را داده و راحتتر میتوان آن را اجرایی کرد.
به نظر میرسد در صورت انتخاب «ترامپ» یا «بایدن» راه ناگزیر، تعیین تکلیف زودهنگام برای بحران رو به افزایش جاری باشد.
من معتقدم که امکان شکلگیری معامله با ترامپ آن هم در مدت زمان کوتاهی وجود دارد. این توافق تاکنون به تعویق افتاده است. در ماههای اخیر هم اتفاقهایی افتاد. مواضعی که اخیراً آقای روحانی، آقای آشنا، آقای واعظی و آقای قالیباف داشتند و از برداشته شدن زودهنگام تحریمها خبرداده بودند، نشان داد که قرار به وقوع اتفاقی برای توافق با امریکا بوده است که رخ نداد و من معتقدم که این اتفاق فقط به تعویق افتاده است و بعد از انتخاب ترامپ یا بایدن در امریکا حتماً توافقی زودهنگام با امریکا شکل خواهد گرفت.
این در حالی است که قبلاً «مکرون» و «آبه» برای میانجیگری تلاش میکردند؛ اما دو سناریو برای میانجیگری به طور جدی تر به جریان افتاد. یک سناریو این بود که خانم «مرکل»، صدر اعظم آلمان میان ایران و امریکا میانجیگری کند و انگلیس هم موافق بود و بر این اساس قرار بود که امریکا ابتدا یکسری از تحریمها را بردارد و مذاکرات شروع شود و مذاکرات بعد از انتخابات امریکا ادامه پیدا کند. سناریوی دیگر هم به تمایل آقای «پوتین»، رئیس جمهوری روسیه برای میانجیگری برمی گردد. پوتین علاقه دارد که ترامپ انتخاب شود و بتواند نقش میانجی را میان ایران و امریکا بازی کند. او ارتباط خوبی هم با ایران دارد بنابراین شاید ایران ترجیح دهد که از طریق پوتین این کار را انجام دهد. البته حتماً پوتین مایل است این کار قبل از انتخابات باشد زیرا او میداند به هیچ وجه نمیتواند با بایدن نقش میانجیگری را ایفا کند. من تعجب نمی کنم که پوتین به ایران فشار بیاورد که از حالا مقدمات مذاکره با امریکا را آغاز کند. به مصلحت ایران است که این مذاکرات بعد از انتخابات امریکا انجام شود؛ زیرا اگر ما الان این کار را انجام دهیم، این پیام را برای دموکراتها ارسال میکنیم که خواهان پیروزی مجدد ترامپ هستیم.انجام این مذاکرات و رسیدن به توافق هم در محدوده اختیارات نظام است که باید تصمیم به این کار بگیرد.
در کمپین فشار حداکثری امریکا علیه ایران تا چه اندازه امریکا موفق بوده است؟ آیا فشارهای این کشور توانسته است اهداف آنها را در قبال ایران تحقق ببخشد؟
بجز معدودی از چهرهها در دولت امریکا که از فشار بر ایران حمایت میکنند و میگویند موفق بوده است تقریباً بقیه میگویند امریکا شکست خورده است و با ارائه شاخص مشخص میکنند که این فشار حداکثری به چه نتایجی رسیده است. آنها میپرسند آیا با فشارهای ترامپ، رفتار ایران در منطقه تغییر کرده است؟ نه . ایران دیگر موشک پرتاب نکرده است؟ نه. برد موشک های خود را افزایش داده است؟ بله. تغییری در رفتار حقوق بشری آن اتفاق نیفتاده است؟ نه. منتقدان ترامپ میگویند وقتی ایران از برجام خارج شد، این رفتارهای خود را تشدید کرد و پیش از خروج امریکا از برجام، 300 کیلو اورانیوم غنی شده داشت اما ذخایر آن الان به بیش از 2000 کیلوگرم رسیده است. منتقدان، نزدیکی ایران به چین را هم در نتیجه همین فشار حداکثری امریکا میدانند. لذا اکثریت نخبگان امریکایی و مسئولان مرتبط با سیاست خارجی در دولت سایه نظرشان این است که ترامپ درباره ایران موفق نبوده است.
اما حامیان سیاست فشار علیه ایران دستاوردهای این سیاست را کم شمار نمی دانند. آنها میگویند که با خروج امریکا از برجام امریکا توانست به تنهایی تحریمها را اعمال کند. آنها همچنین میگویند در حالی که انتظار واکنش تندی از طرف ایران میرفت، ایران هم کاری انجام نداد و اتفاق خاصی نیفتاد. دیگر اینکه مؤتلفان امریکا و دوستان ایران از جمله چین و روسیه هم در واکنش به خروج امریکا کاری نکردند. همچنین کمک ایران به متحدانش درمنطقه به دلیل کاهش درآمد اقتصادی کاهش پیدا کرد. آنها معتقدند امریکا از طریق این سیاست ثابت کرد توانمندیهایی دارد که قبلاً تصور آن وجود نداشت. بنابراین در مجموع این عوامل را به عنوان دستاورد میدانند اما دیدگاه غالب این است که دولت ترامپ درباره ایران موفق نبود و حداکثر از سرعت یکسری از کارها جلوگیری کرد.
بنابراین امریکاییها معتقدند که امروز در شرایط بهتری نسبت به روزهایی که در برجام بودند، قرار ندارند. دموکرات ها میگویند اگر ترامپ در برجام میماند امریکا میتوانست اعتمادسازی کند و وارد حوزههای دیگر شود و در آن صورت ایران با مشاهده پایبندی امریکا به تعهدات خود وارد گفت وگو درباره موضوعات دیگری مانند یمن، عراق و افغانستان و... میشد. بنابراین بجز اعضایی که در دولت ترامپ هستند بقیه خیلی این سیاست را موفق نمی دانند.
در امتداد این سیاست ناموفق ترامپ علیه ایران میتوان به تضعیف موقعیت این کشور در بهره گیری از سازوکارهای بینالمللی همچون شورای امنیت و شکاف معنادار میان 5 عضو دائم شورای امنیت بر سر ایران اشاره کرد؟ منظور من بیشتر متوجه چین و روسیه است. آیا میتوان به مواجهه جدی این دو کشور با امریکا در حمایت از ایران اتکا داشت؟
بخشی از حمایت روسیه و چین از ایران به خود این دو کشور باز میگردد؛ یعنی اهرم سازی و دعوای امریکا با چین و روسیه است و ایران الان به موضوع آن تبدیل شده است. وجه دیگر این سیاست به ایران بازمیگردد. چین و روسیه الان در حال هزینه کردن برای ایران هستند و متقابلاً از آن درخواستهایی دارند. آنها در شورای امنیت در حمایت از ایران رأی میدهند و امریکا قادر به متقاعد کردن آنها نیست اما بعد انتظارات خود را از ایران مطرح میکنند. آقای پوتین یک ماه پیش پیشنهاد داد که سران ایران و 1+5 به صورت مجازی ملاقات کنند که رؤسای جمهوری ایران و امریکا هم باشند. خب این پیشنهاد برخلاف سیاستهای اعلامی ایران بود که تا امریکا به تعهدات برجامی خود عمل نکند، مذاکرهای انجام نخواهد داد. اما ایران در عین حال نمیتواند به طور صریح به روسیه عکس العمل نشان دهد؛ زیرا روسیه میگوید وقتی به طور مرتب از ایران در شورای امنیت حمایت میکند دیگر ایران نمیتواند به طورمرتب از خواستههای این کشور سرباز بزند. یعنی ممکن است ایران بتواند خواستههای روسیه یا چین را دو یا سه بار نادیده بگیرد اما وقتی این خواستهها تکرار شود، دیگر این خواستهها به دلیل حمایتهای آن دو کشور، قابل نادیده گرفته شدن نیست. این مباحث نشان میدهد که در سیاست بینالملل حمایت مجانی وجود ندارد. اگر آن کشور برای ایران هزینه میکند، انتظاراتی هم دارد و ایران هم قطعاً این مسأله را میداند. البته نباید واقعیت قدرت را هم نادیده گرفت. هرچند همه کشورها در حمایت از ایران بیانیه می دهند و حق را به آن میدهند اما در عمل و در مواجهه با شدیدترین تحریمهای امریکا قادر به ایستادگی نبودند. اگر هم کاری انجام دادند پنهانی و با هزینه بسیار بوده است بنابراین ما نباید این نکته را فراموش کنیم که مسائل حقوقی بی تردید مهم است؛ اما به مراتب مهمتر از همه واقعیات قدرت است.
آیا ماندن ایران در برجام به رغم پیشبینیها و فشارهای امریکا متأثر از نگاه واقعگرایانهای است که مزایای حاصل از حفظ این توافق را به واکنش آنی و احساسی برای مقابله به مثل با امریکا ترجیح داده است؟
تصمیم ایران برای ماندن در برجام هوشمندانه بود که هم موجب ثبات و هم علامت ثبات است، اما بحث من درباره قدرت دو بعد داشت؛ یک بعد خود ما هستیم که باید قدرتمند شویم. آنچه اهمیت دارد، قدرت است که ابعاد سخت و نرم دارد؛ بخش اقتصادی و نظامی جزو وجوه سخت قدرت است که بازدارندگی سخت ایجاد میکند و وجه دیگر بازدارندگی نرم است.
ما باید به سمت افزایش قدرت برویم و به حمایت سایر کشورها و قوانین و نهادهای بینالملل دل خوش نکنیم. هر چند که برای تقویت جایگاه خود در آنها باید به تلاش خود ادامه دهیم اما اتکای صرف نداشته باشیم. الان باید تکلیف قدرت از نظر بینالمللی برای ما معلوم شده باشد. امریکا به تنهایی میتواند کارهایی انجام دهد که بقیه با همدیگر نمیتوانند انجام دهند. اگر میخواهیم تصمیم بگیریم بدانیم در چه شرایطی باید تصمیم بگیریم و نهایت اینکه بدون اینکه از اهمیت اروپا و کشورهای چین و روسیه غافل بشویم مسأله قدرت میان ایران و امریکا را در نظر بگیریم. ما باید بتوانیم بازدارندگی ایجاد کنیم که ایجاد کردیم؛ ولی عمدتاً اتکای ما بر بازدارندگی سخت و با اتکا به قدرت نظامی بوده است. بعد اقتصادی قدرت هم خیلی مهم است؛ زیرا اگر ما اقتصاد قوی نداشته باشیم که بتواند مازاد تولید کند نمیتواند نیروی نظامی را در درازمدت تأمین مالی کند و هیچ کشوری بدون تأمین مالی در دنیا نمیتواند در بلندمدت قدرت نمایی کند. البته حوزه اقتصادی ایران الان تحت فشار تحریمها در شرایط مناسبی قرار ندارد، افزایش آمار بیکاری و تورم تأثیر زیادی بر معیشت و زندگی مردم داشته است و همین شرایط به تضعیف یکی از وجوه مهم قدرت سخت ایران منجر شده است.
از سوی دیگر ما در بعد بازدارندگی و ایجاد قدرت نرم هم کار لازم را انجام ندادهایم. بازدارندگی نرم بعد جهانی، منطقهای و ملی دارد. ما اساساً برنامهریزی نکردیم اصلاً شاید فهم عمیقی از این مسأله نداشته باشیم از اینکه چقدر بازدارندگی نرم در جهان مهم است و ملزومات آن چیست. از منظر وجه جهانی آن، ما باید نیروهای ضد جنگ دنیا را سامان دهیم و تغذیه فکری کنیم و تسهیلاتی دهیم که کار خود را کنند.
از همه مهمتر بازدارندگی نرم ما در داخل بسیار مهم است؛ ما یکسری شکافهای بسیار مهمی در کشور داریم که شامل شکاف دولت- ملت، شکاف جنسیتی و شکاف طبقاتی است. اینها شکافهایی است که میتوان برای رفع آن کار کرد، حالا ممکن است رفع شکاف طبقاتی روندی طولانی مدت داشته باشد؛ اما کم کردن شکافهای جنسیتی خیلی راحت است اگر مثلاً دولت ایران وزیر زن انتخاب کند، چه اتفاقی میافتد. اینکه دیگر شکاف طبقاتی نیست که برای افزایش مازاد اقتصادی لازم باشد سرمایهگذاری خارجی افزایش یابد و به ملزومات و رفع یکسری دیگر از موضوعات درهم تنیده بینالمللی نیاز باشد و سالها طول بکشد. یا اگر دولت دو وزیر اهل تسنن بگذارد یا ده نفر سفیر زن انتخاب کند، چه اتفاقی میافتد. میتوان این اقدامات را به راحتی اجرا کرد. من نمیخواهم مشکلات کشور را به این مسائل تقلیل دهم؛ اما این موارد از جمله وجوه بازدارندگی نرم است که انسجام ملی را تقویت میکند. نهایتاً اگر میان مردم و دولت انسجام وجود داشته باشد و مشروعیت دولت افزایش یابد، هیچ سیاستمدار امریکایی در ذهن خود نمیاندیشد که با ایران جنگ کند بلکه میگوید مردم ایران حامی دولتشان هستند. این مسأله خیلی مهم است اما ما روی این قدرت سرمایهگذاری و برنامهریزی نکردیم که چه کار کنیم بازدارندگی نرم ما افزایش پیدا کند.
حفظ برجام زیر فشارهای شدید امریکا که در روزها و هفتههای در پیش رو هم دوچندان خواهد شد، به مراتب دشوارتر است. با این اوصاف باید چند ماه آینده را دوره حساسی برای رابطه بحرانی میان ایران و امریکا در نظر گرفت؟
من شاید اولین کسی بودم که پیشنهاد کاهش تعهدات ایران در برجام را دادم و الان هم همچنان این طور فکر میکنم البته منظور من دو الی سه ماه آینده نیست و صلاح هم نیست تا انتخابات امریکا اقدامی صورت گیرد. اما این وضعیت بعد از انتخابات امریکا نباید ادامه پیدا کند و نمیتواند ادامه یابد؛ زیرا ما در فشار هستیم و منافع موردنظر خود در برجام را به دست نمیآوریم. این در حالی است که همه تعهدات را انجام میدهیم بنابراین الان شرایط خوبی برقرار نیست. توصیه من این است در دو سه ماه آینده و قبل از انتخابات امریکا هرگاه ترامپ در شرایط مساوی برد یا امکان بیشتر برد قرار گرفت ما به سمت کاهش بیشتر تعهدات خود در برجام حرکت کنیم و خصوصاً غنیسازی 20 درصد در فردو را شروع کنیم؛ زیرا غرب خیلی به این مسأله حساسیت دارد اما هرگاه امکان باخت ترامپ بیشتر از برد او باشد، اصلاً هیچ کاری نکنیم؛ زیرا او دنبال جنگ با ایران است و این بهانهای برای جنگ میدهد بخصوص که این ایده در دولت امریکا زمزمه میشود که مردم در انتخابات پشت رئیس جمهوری که در حال جنگ است، خواهند ایستاد و زمان را برای تغییر او مناسب نمیدانند. امکان اجرای چنین ایدهای هم از سوی ترامپ وجود دارد که تحت عنوان سورپرایز اکتبر دنبال میشود. همیشه در اکتبر میتواند سورپرایزهایی اتفاق بیفتد. بنابراین اگر امکان باخت ترامپ بالا برود ایران نباید کاری انجام دهد.
اما در صورت بالا رفتن احتمال قوت گرفتن جنگ، ایران باید به امریکا پیام دهد که این یک جنگ کوتاه مدت که امریکا حمله کند و برود نیست، بلکه حتماً جنگ به صورت گسترده و منطقهای خواهد بود؛ یعنی ترامپ باید متوجه شود که این کار بینهایت پرهزینه است. این وضعیت در دو سه ماه آینده برقرار است. اگر بعد از انتخابات توافقی میان ایران و امریکا حاصل نشد، ایران باید به سمت کاهش تعهدات برود؛ یعنی باید ظرفیتسازی و اهرمسازی کند که در مذاکره محتمل دستش برای چانهزنی پرتر باشد.
در صورت انتخاب مجدد ترامپ، تصمیم او درباره ایران صرفاً حول مذاکره با ایران میچرخد؟ چرا ترامپ در حالی که برخی معتقدند در صورت انتخاب مجدد امکان عمل بیشتری برای رویارویی سخت با ایران خواهد داشت، تصمیم به مذاکره خواهد گرفت؟
من تصور میکنم ترامپ به سمت توافق میآید یعنی میانجیگران میآیند و ترامپ هم موافقت خواهد کرد که برخی تحریمها را بردارد که مذاکره شروع شود و بعد از آن بقیه تحریمها برداشته شود و توافقاتی هم خواهد شد که درباره برخی از موضوعات منطقهای گفتوگو صورت گیرد. من این راه حل را در صورت انتخاب دوباره ترامپ محتملتر میدانم. ما باید چند کار انجام دهیم؛ یک مسأله اهرمسازی افزایش قدرتمان در عرصههایی است که اشاره کردم. (من قبلاً درباره این موضوع به طور مفصل بحث کردم و از تکرار آن خودداری میکنم) قبلاً به دلیل تهدید تسلیحات هستهای و امکان وقوع جنگ شرایط برای مذاکرات هستهای فراهم شد که برجام حاصل شد. ایران بعد از خروج امریکا از برجام درصدد معتبرسازی 2 تهدید برآمد؛ ابتدا تعهدات برجامی خود را کاهش داد که خطر تلاش ایران برای رسیدن به تسلیحات هستهای را القا میکند و از سوی دیگر اتفاقات و تنشهایی در خلیج فارس، عربستان و امارات رخ داد که نشان داد ایران آمادگی جنگ را دارد و این تهدید جدی است. تلاش ایران برای معتبرسازی این تهدیدات باعث شد که اروپاییها خیلی حساس شوند که جنگی رخ ندهد؛ زیرا جنگ منطقهای تبعات بسیار زیادی برای اروپا دارد؛ از آغاز موج شدید پناهندگی گرفته تا افزایش تروریسم و بیثباتی در منطقه و تهدید امنیت انرژی. بنابراین اروپاییها هم جنگ نمیخواهند. باید مشخص شود که آلترناتیو مذاکره برای همه خطرناک است.
دوم اینکه باید مطالباتمان مشخص باشد؛ از جمله اینکه باید بخواهیم همه تحریمهای برجامی برداشته و خسارت پرداخت شود. فراموش نشود که ما برجام را نقض نکردیم و به دلیل نقض امریکا خسارتهایی دیدیم که این خسارتها باید توسط اروپا یا امریکا به ایران پرداخت شود.
تقاضای سوم باید رسیدن به توافقی با امریکا باشد که این کشور نتواند در قالب برجام، ایران را تهدید کند. برخی در ایران معتقدند بهتر است که امریکا به این توافق برنگردد؛ یعنی این طور باشد که ایران در بیرون از برجام با امریکا توافق کند که این کشور به تعهدات برجامیاش عمل کند و ایران هم متقابلاً به طور کامل به اجرای تعهدات برجامی خود بازگردد، بدون اینکه امریکا به برجام برگردد. این دسته معتقدند که ممکن است امریکا برگردد و از اسنپ بک استفاده کند لذا اگر نیاید بهتر است من پیشنهاد دیگری دارم و معتقدم امریکا میتواند به برجام برگردد اما حق اسنپ بک از این کشور گرفته شود. هردو این روشها خوب است؛ چه امریکا در بیرون از برجام باشد و توافق کند چه برگردد و حق اسنپبک نداشته باشد. ما باید این موارد را مستندسازی و خسارات را مشخص کنیم و برای توافق احتمالی آینده اهرمسازی و ظرفیتسازی کنیم.
یعنی ترامپ در صورت انتخاب مجدد، مذاکره با ایران را گزینه در دسترستری برای تحقق اهدافش میبیند؟
امریکا الان خیلی درباره ایران نگران نیست اما همین که ایران به سمت غنیسازی 20 درصد در فردو برود، نگران میشود و باید عملی انجام دهد که ایران را متوقف کند. خب همه تحریمها را که انجام داده و در شورای امنیت هم که نمیتواند کاری کند بنابراین باید به سمت جنگ برود و جنگ هم همان مشکلاتی را دارد که اشاره کردم و تبعات غیر معلومی برای امریکا دارد و کل منطقه از اسرائیل تا سوریه، لبنان، عربستان و امارات را درگیر خواهد کرد. مجموع این تبعات انگیزه ترامپ را برای پرهیز از جنگ و مذاکره با ایران تقویت میکند. اما در حال حاضر فشار چندانی از طرف ایران احساس نمیکند و معتقد است که زمان گریز هستهای ایران زیاد است؛ اما آغاز غنیسازی 20 درصد در فردو میتواند محاسبات استراتژیک را تغییر دهد که امریکاییها وارد عمل شوند از این رو احتمالش زیاد است که امریکا به برجام بازگردد.
در نهایت اینکه موقعیت ترامپ و بایدن را در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چگونه میبینید؟
من اساساً اهل پیشبینی نیستم و به نظرسنجیها اهمیت میدهم اگر انتخابات ریاست جمهوری امریکا هفته دیگر برگزار شود، من میگویم که بایدن میبرد. انتخابات بیشتر بر سر ترامپ است تا بایدن؛ یعنی رفراندومی درباره ترامپ است. اما دو عامل میتواند کمر ترامپ را بشکند؛ یک عامل موج دوم کروناست و عامل دیگر هم که به عامل اول ربط دارد و بسیار مهم است، تأثیری است که موج دوم کرونا میتواند روی بیکاری و اشتغال داخل امریکا داشته باشد. ترامپ با آغاز موج دوم کرونا دیگر شانسی ندارد یا شانس او بسیار کم خواهد بود؛ زیرا دیگر فرصتی برای ریکاوری نخواهد داشت. در انتخابات امریکا رأی 6 الی 7 ایالت مهم است و تکلیف بقیه ایالت ها مشخص است؛ ایالت هایی که حامی او و حزب جمهوریخواه هستند که سرجای خود هستند و دموکراتها هم همینطور؛ اما تکلیف 6 الی 7 ایالت معلوم نیست. در حال حاضر بایدن در این چند ایالت جلو است و اگر موج دوم کرونا شروع شود ترامپ به سختی میتواند در این ایالت ها ریکاوری کند با این حال باید صبر کرد.
فینال غرب آسیا در نیمه نهایی لیگ قهرمانان
پرسپولیس در پی «نصر» دوباره
حامد جیرودی
خبرنگار
یکی از دیدارهای مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا، امروز برگزار میشود که طی آن پرسپولیس و النصر عربستان از ساعت 18:30 در ورزشگاه جاسم بن حمد دوحه با قضاوت محمدتقی الجعفری، داور سنگاپوری به مصاف هم میروند. دیداری که با توجه به شیوه برگزاری این رقابتها که یک تیم از غرب و یک تیم از شرق آسیا به فینال راه پیدا میکنند، میتوان آن را فینال غرب آسیا نیز نامید. سرخپوشان پایتخت در حالی به این مرحله رسیدند که چهارشنبه شب موفق شدند پاختاکور ازبکستان را 2-0 شکست دهند و به یک پیروزی ارزشمند دیگر دست پیدا کنند. دیداری که در آن جلالالدین ماشاریپوف، هافبک تأثیرگذار پاختاکور با تکل خشنی که روی پای کمال کامیابینیا رفت، ابتدا از سوی ادهم المخادمه داور اردنی کارت زرد گرفت ولی وقتی کمک داور ویدئویی (VAR) صحنه را مورد بررسی قرار داد، تیم داوری به این نتیجه رسید که ستاره ازبکها را با کارت قرمز مستقیم جریمه کند. با 10 نفره شدن پاختاکور از دقیقه 15، کار برای شاگردان یحیی گلمحمدی راحتتر شد و آنها 2 بار در نیمه دوم توانستند توسط عیسی آل کثیر دروازه حریف خود را باز کنند. بازیکنی که پیش از این هم برابر الشارجه امارات و السد قطر گلزنی کرده بود و حالا هم بخوبی توانسته جای خالی علی علیپور جدا شده را پر کند و هم از سوی گزارشگران عربی «علی دایی جدید» لقب بگیرد. پرسپولیس با این برد توانست برای سومین بار در 4 دوره اخیر لیگ قهرمانان آسیا به نیمه نهایی راه پیدا کند و امیدوار است در این دوره هم به فینال برسد و اولین قهرمانی در این رقابتها را جشن بگیرد.
قرمزها حالا باید برابر النصری قرار بگیرند که در گروه D لیگ قهرمانان با السد، العین امارات و سپاهان همگروه بود. این تیم که هدایتش را یک مربی پرتغالی به نام روی ویتوریا برعهده دارد، توانست در همین بازیها که به صورت متمرکز برگزار میشد، شاگردان محرم نویدکیا را در 2 بازی رفت و برگشت با نتیجه مشابه 2-0 شکست دهد. النصر که با 11 امتیاز در گروه خود اول شد، در مرحله بعد التعاون عربستان را 1-0 شکست داد. النصر در یک چهارم نهایی هم با الاهلی عربستان رقابت کرد و توانست 2-0 این تیم را از پیش رو بردارد و با پشت سر گذاشتن 2 تیم از کشور خود راهی نیمه نهایی شود و حالا امیدوار است که برای اولین بار به فینال لیگ قهرمانان راه پیدا کند. تیمی که همانند پرسپولیس یک قهرمانی در جام برندگان جام آسیا ۹۸-۱۹۹۷ و یک نایب قهرمانی در جام برندگان جام آسیا ۹۲–۱۹۹۱ دارد. البته النصر که قهرمانی سوپرجام آسیا ۱۹۹۸ را هم تجربه کرده، در جام باشگاههای آسیا ۱۹۹۵ به نایب قهرمانی رسید و حالا باید با پرسپولیسی رقابت کند که این تیم هم یک نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان 2018 دارد. النصر تیم قدرتمندی است که در سرعت انتقال توپ بسیار عالی عمل میکند. این تیم بردلی جونز استرالیایی را درون دروازه و مایکون برزیلی را در خط دفاع دارد. النصر، بیتی مارتینز آرژانتینی که مرد سال امریکای جنوبی در سال 2018 شد را در خط هافبک و عبدالرزاق حمدالله مراکشی را هم در خط حمله خود دارد که بازیکنانی خطرناک هستند. با این حال، پرسپولیس هم بازیکنانی دارد که همگی آماده و سرحال هستند. از حامد لک که 5 کلین شیت داشته و تنها یک بار دروازهاش از روی نقطه پنالتی باز شده تا شجاع خلیلزاده، محمدحسین کنعانی زادگان، سعید آقایی و سیامک نعمتی که آمار خوبی در آسیا از خود به جا گذاشتهاند. در خط هافبک هم که میلاد سرلک، احسان پهلوان بسیار تأثیرگذار نشان داده اند و اهمیت حضور بشار رسن هم که انکار نشدنی است. در خط حمله هم که آل کثیر منتظر تک فرصتهاست تا گلزنی کند.
پرسپولیس و النصر تاکنون 3 بار برابر هم قرار گرفتهاند که 2 پیروزی برای تیم سعودی و یک برد برای قرمزها حاصل آن بوده است. این دو تیم 20 آبان 1375 در جام باشگاههای آسیا 97-1996 در قطر مقابل هم قرار گرفتند که آن بازی را النصر 3-2 برد و خداداد عزیزی و ادموند بزیک برای پرسپولیس گلزنی کردند. بازی بعد 26 اسفند 1393 و در لیگ قهرمانان 2015 در ریاض برگزار شد که میزبان 3-0 برنده شد ولی در بازی برگشت که 19 فروردین 1394 در ورزشگاه آزادی برگزار شد، پرسپولیس با پنالتی که مهدی طارمی به صورت چیپ وارد دروازه این تیم کرد، 1-0 به برتری رسید. شادی گل طارمی که در آن نشان میداد، سر النصریها را بریده، تا مدتها سوژه رسانهها و شبکههای اجتماعی بود. حالا اما هواداران فوتبال ایران و پرسپولیس منتظر هستند تا این تیم بار دیگر با شکست دادن النصر به فینال راه پیدا کند و افتخاری دیگر بیافریند.
گل محمدی: میخواهیم ببریم که مردم تا حدی مشکلاتشان را فراموش کنند
یحیی گلمحمدی سرمربی پرسپولیس در نشست خبری پیش از بازی با النصر گفت: «هر دو تیم با شایستگی به نیمه نهایی رسیدند و بازیهای خوبی را از النصر دیدهایم. البته ما با مشکلات زیادی خود را به دوحه رساندیم و از کوه موانع رد شدیم تا به مسابقات برسیم. خوشبختانه بازیکنانم اراده خوبی از خود نشان دادند. در گروه سختی بودیم و در مرحله پلیآف هم از السد و پاختاکور گذشتیم و میتوانیم این شایستگی را در نیمه نهایی هم نشان بدهیم. انگیزههای زیادی برای رسیدن به فینال داریم و بزرگترین انگیزهمان هم خوشحال کردن هواداران است. میدانیم طرفداران پرسپولیس و مردم ایران با مشکلات اقتصادی هم مواجه هستند و برد ما مقابل النصر میتواند تا حدی این مشکلات را از یادشان ببرد و آنها را خوشحال کند.»
خبرنگار
یکی از دیدارهای مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا، امروز برگزار میشود که طی آن پرسپولیس و النصر عربستان از ساعت 18:30 در ورزشگاه جاسم بن حمد دوحه با قضاوت محمدتقی الجعفری، داور سنگاپوری به مصاف هم میروند. دیداری که با توجه به شیوه برگزاری این رقابتها که یک تیم از غرب و یک تیم از شرق آسیا به فینال راه پیدا میکنند، میتوان آن را فینال غرب آسیا نیز نامید. سرخپوشان پایتخت در حالی به این مرحله رسیدند که چهارشنبه شب موفق شدند پاختاکور ازبکستان را 2-0 شکست دهند و به یک پیروزی ارزشمند دیگر دست پیدا کنند. دیداری که در آن جلالالدین ماشاریپوف، هافبک تأثیرگذار پاختاکور با تکل خشنی که روی پای کمال کامیابینیا رفت، ابتدا از سوی ادهم المخادمه داور اردنی کارت زرد گرفت ولی وقتی کمک داور ویدئویی (VAR) صحنه را مورد بررسی قرار داد، تیم داوری به این نتیجه رسید که ستاره ازبکها را با کارت قرمز مستقیم جریمه کند. با 10 نفره شدن پاختاکور از دقیقه 15، کار برای شاگردان یحیی گلمحمدی راحتتر شد و آنها 2 بار در نیمه دوم توانستند توسط عیسی آل کثیر دروازه حریف خود را باز کنند. بازیکنی که پیش از این هم برابر الشارجه امارات و السد قطر گلزنی کرده بود و حالا هم بخوبی توانسته جای خالی علی علیپور جدا شده را پر کند و هم از سوی گزارشگران عربی «علی دایی جدید» لقب بگیرد. پرسپولیس با این برد توانست برای سومین بار در 4 دوره اخیر لیگ قهرمانان آسیا به نیمه نهایی راه پیدا کند و امیدوار است در این دوره هم به فینال برسد و اولین قهرمانی در این رقابتها را جشن بگیرد.
قرمزها حالا باید برابر النصری قرار بگیرند که در گروه D لیگ قهرمانان با السد، العین امارات و سپاهان همگروه بود. این تیم که هدایتش را یک مربی پرتغالی به نام روی ویتوریا برعهده دارد، توانست در همین بازیها که به صورت متمرکز برگزار میشد، شاگردان محرم نویدکیا را در 2 بازی رفت و برگشت با نتیجه مشابه 2-0 شکست دهد. النصر که با 11 امتیاز در گروه خود اول شد، در مرحله بعد التعاون عربستان را 1-0 شکست داد. النصر در یک چهارم نهایی هم با الاهلی عربستان رقابت کرد و توانست 2-0 این تیم را از پیش رو بردارد و با پشت سر گذاشتن 2 تیم از کشور خود راهی نیمه نهایی شود و حالا امیدوار است که برای اولین بار به فینال لیگ قهرمانان راه پیدا کند. تیمی که همانند پرسپولیس یک قهرمانی در جام برندگان جام آسیا ۹۸-۱۹۹۷ و یک نایب قهرمانی در جام برندگان جام آسیا ۹۲–۱۹۹۱ دارد. البته النصر که قهرمانی سوپرجام آسیا ۱۹۹۸ را هم تجربه کرده، در جام باشگاههای آسیا ۱۹۹۵ به نایب قهرمانی رسید و حالا باید با پرسپولیسی رقابت کند که این تیم هم یک نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان 2018 دارد. النصر تیم قدرتمندی است که در سرعت انتقال توپ بسیار عالی عمل میکند. این تیم بردلی جونز استرالیایی را درون دروازه و مایکون برزیلی را در خط دفاع دارد. النصر، بیتی مارتینز آرژانتینی که مرد سال امریکای جنوبی در سال 2018 شد را در خط هافبک و عبدالرزاق حمدالله مراکشی را هم در خط حمله خود دارد که بازیکنانی خطرناک هستند. با این حال، پرسپولیس هم بازیکنانی دارد که همگی آماده و سرحال هستند. از حامد لک که 5 کلین شیت داشته و تنها یک بار دروازهاش از روی نقطه پنالتی باز شده تا شجاع خلیلزاده، محمدحسین کنعانی زادگان، سعید آقایی و سیامک نعمتی که آمار خوبی در آسیا از خود به جا گذاشتهاند. در خط هافبک هم که میلاد سرلک، احسان پهلوان بسیار تأثیرگذار نشان داده اند و اهمیت حضور بشار رسن هم که انکار نشدنی است. در خط حمله هم که آل کثیر منتظر تک فرصتهاست تا گلزنی کند.
پرسپولیس و النصر تاکنون 3 بار برابر هم قرار گرفتهاند که 2 پیروزی برای تیم سعودی و یک برد برای قرمزها حاصل آن بوده است. این دو تیم 20 آبان 1375 در جام باشگاههای آسیا 97-1996 در قطر مقابل هم قرار گرفتند که آن بازی را النصر 3-2 برد و خداداد عزیزی و ادموند بزیک برای پرسپولیس گلزنی کردند. بازی بعد 26 اسفند 1393 و در لیگ قهرمانان 2015 در ریاض برگزار شد که میزبان 3-0 برنده شد ولی در بازی برگشت که 19 فروردین 1394 در ورزشگاه آزادی برگزار شد، پرسپولیس با پنالتی که مهدی طارمی به صورت چیپ وارد دروازه این تیم کرد، 1-0 به برتری رسید. شادی گل طارمی که در آن نشان میداد، سر النصریها را بریده، تا مدتها سوژه رسانهها و شبکههای اجتماعی بود. حالا اما هواداران فوتبال ایران و پرسپولیس منتظر هستند تا این تیم بار دیگر با شکست دادن النصر به فینال راه پیدا کند و افتخاری دیگر بیافریند.
گل محمدی: میخواهیم ببریم که مردم تا حدی مشکلاتشان را فراموش کنند
یحیی گلمحمدی سرمربی پرسپولیس در نشست خبری پیش از بازی با النصر گفت: «هر دو تیم با شایستگی به نیمه نهایی رسیدند و بازیهای خوبی را از النصر دیدهایم. البته ما با مشکلات زیادی خود را به دوحه رساندیم و از کوه موانع رد شدیم تا به مسابقات برسیم. خوشبختانه بازیکنانم اراده خوبی از خود نشان دادند. در گروه سختی بودیم و در مرحله پلیآف هم از السد و پاختاکور گذشتیم و میتوانیم این شایستگی را در نیمه نهایی هم نشان بدهیم. انگیزههای زیادی برای رسیدن به فینال داریم و بزرگترین انگیزهمان هم خوشحال کردن هواداران است. میدانیم طرفداران پرسپولیس و مردم ایران با مشکلات اقتصادی هم مواجه هستند و برد ما مقابل النصر میتواند تا حدی این مشکلات را از یادشان ببرد و آنها را خوشحال کند.»
رئیس کل بانک مرکزی با اعلام دلایل هجمههای ارزی خبر داد
بازگشت ۸ میلیارد دلار ارز صادراتی به کشور
گروه اقتصادی- رئیس کل بانک مرکزی با اشاره به اینکه صادرکنندگان ۸ میلیارد دلار از تعهدات ارزی ایفا نشده خود را به چرخه اقتصاد کشور آوردند، نوشت: مردم عزیز مطمئن باشند بانک مرکزی بدون توجه به حواشی، به تلاش خود، برای ثباتسازی بیشتر در بازارها و انشاءالله عبور مطمئن از آخرین مراحل فشار حداکثری ادامه خواهد داد.
عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: در اوج فشار حداکثری و بعد از دو سال مقاومت بانک مرکزی درخط مقدم جنگ اقتصادی و درمقابل شدیدترین و بی سابقهترین تحریمهای پولی و بانکی و با وجود محدودیت دسترسی به درآمدهای ارزی کشور، بانک مرکزی با تمرکز بر تأمین کالاهای اساسی، دارو و مواد اولیه مورد نیاز واحدهای تولیدی، نیازهای اساسی و ضروری کشور را با تمام سختیها بهخوبی و کفایت تأمین کرده و اجازه نیز نداده است که واضعان تحریم به هدف اصلی خودشان در دوسال گذشته، که همانا فروپاشی اقتصاد کشور بود، برسند.
همتی افزود: با افزایش نرخ ارز در چند هفته اخیر، که در مورد دلایل آن بهموقع خود توضیح خواهم داد، هجمههای سازمان یافته و بعضاً با هدفهای خاص، علیه بانک مرکزی آغاز شده است. باوجود سختیها و دشواریها، کنترل نرخ ارز دغدغه مهم بانک مرکزی است، مردم عزیز مطمئن باشند بانک مرکزی بدون توجه به حواشی، به تلاش خود، برای ثباتسازی بیشتر در بازارها و انشاءالله عبور مطمئن از آخرین مراحل فشار حداکثری، ادامه خواهد داد.
رئیس کل بانک مرکزی ادامه داد: این روزها بعد از طرح مکانیزم ماشه، اخباری در مورد قطع کامل ارتباط نظام مالی ایران مطرح میشود، فارغ ازقابلیت عملیاتی داشتن و میزان تأثیر عملی آن، متأسفانه تأثیر روانی آن در بازار ارز سایه افکنده است درحالی که درمقابل آن، خبرهای مثبتی از منابع مسدودی دارم و نیز همانطور که قبلاً گفتم روند عرضه و معاملات حوالههای ارزی در بازار دوم، دربسترسامانه نیما، بخصوص سه ماهه اخیر، بهتر از قبل شده است. صادرکنندگان بالغ بر 8 میلیارد دلار از تعهدات ارزی 27 میلیارد دلاری ایفا نشده خود، مربوط به پروانههای صادراتی سالهای 1397 - 1398خود را بتدریج به چرخه اقتصاد کشور آورده و مانده تعهدات آنها به حدود 19 میلیارد دلار کاهش یافته است. میانگین وزنی نرخ ارز در سامانه نیما نیز با روند کاهشی به محدوده 23هزار تومان به ازای هر دلار رسیده است، که البته تأثیرخود را بتدریج درنرخهای بازار نشان خواهد داد.
رشد پایه پولی امسال ۵.۴ درصد شد
در همین حال رئیس کل بانک مرکزی، اعلام کرد: گزارشهای اولیه اداره آمار اقتصادی حاکی از رشد ۵.۴ درصدی پایه پولی و رشد ۱۵.۵ درصدی نقدینگی در پایان ششماهه اول امسال نسبت به پایان سال ۱۳۹۸ است. به گزارش روابط عمومى بانك مركزى عبدالناصر همتی تأکید کرد: محدود شدن رشد پایه پولی نشانگر ایستادگی بانک مرکزی برای کنترل رشد پول پرقدرت در جامعه است. رئیس شورای پول و اعتبار افزود: با توجه به تعدیل اصلاح انجام شده در نرخ سپرده قانونی که به خاطر مساعدت به بانکها در پرداخت وامهای کرونا انجام شده بود و همچنین اقدامات احتیاطی که بزودی دنبال خواهد شد، در ادامه سال انشاءالله شاهد تعدیل نرخ رشد نقدینگی خواهیم شد. عالیترین مقام بانک مرکزی برنامه این بانک برای کنترل رشد ترازنامه بانکها را از دیگر اقدامات بانک مرکزی برای کنترل رشد نقدینگی دانست و تصریح کرد: مدیریت نرخ سود بهعنوان ابزار اصلی کنترل تورم دنبال خواهد شد.
عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: در اوج فشار حداکثری و بعد از دو سال مقاومت بانک مرکزی درخط مقدم جنگ اقتصادی و درمقابل شدیدترین و بی سابقهترین تحریمهای پولی و بانکی و با وجود محدودیت دسترسی به درآمدهای ارزی کشور، بانک مرکزی با تمرکز بر تأمین کالاهای اساسی، دارو و مواد اولیه مورد نیاز واحدهای تولیدی، نیازهای اساسی و ضروری کشور را با تمام سختیها بهخوبی و کفایت تأمین کرده و اجازه نیز نداده است که واضعان تحریم به هدف اصلی خودشان در دوسال گذشته، که همانا فروپاشی اقتصاد کشور بود، برسند.
همتی افزود: با افزایش نرخ ارز در چند هفته اخیر، که در مورد دلایل آن بهموقع خود توضیح خواهم داد، هجمههای سازمان یافته و بعضاً با هدفهای خاص، علیه بانک مرکزی آغاز شده است. باوجود سختیها و دشواریها، کنترل نرخ ارز دغدغه مهم بانک مرکزی است، مردم عزیز مطمئن باشند بانک مرکزی بدون توجه به حواشی، به تلاش خود، برای ثباتسازی بیشتر در بازارها و انشاءالله عبور مطمئن از آخرین مراحل فشار حداکثری، ادامه خواهد داد.
رئیس کل بانک مرکزی ادامه داد: این روزها بعد از طرح مکانیزم ماشه، اخباری در مورد قطع کامل ارتباط نظام مالی ایران مطرح میشود، فارغ ازقابلیت عملیاتی داشتن و میزان تأثیر عملی آن، متأسفانه تأثیر روانی آن در بازار ارز سایه افکنده است درحالی که درمقابل آن، خبرهای مثبتی از منابع مسدودی دارم و نیز همانطور که قبلاً گفتم روند عرضه و معاملات حوالههای ارزی در بازار دوم، دربسترسامانه نیما، بخصوص سه ماهه اخیر، بهتر از قبل شده است. صادرکنندگان بالغ بر 8 میلیارد دلار از تعهدات ارزی 27 میلیارد دلاری ایفا نشده خود، مربوط به پروانههای صادراتی سالهای 1397 - 1398خود را بتدریج به چرخه اقتصاد کشور آورده و مانده تعهدات آنها به حدود 19 میلیارد دلار کاهش یافته است. میانگین وزنی نرخ ارز در سامانه نیما نیز با روند کاهشی به محدوده 23هزار تومان به ازای هر دلار رسیده است، که البته تأثیرخود را بتدریج درنرخهای بازار نشان خواهد داد.
رشد پایه پولی امسال ۵.۴ درصد شد
در همین حال رئیس کل بانک مرکزی، اعلام کرد: گزارشهای اولیه اداره آمار اقتصادی حاکی از رشد ۵.۴ درصدی پایه پولی و رشد ۱۵.۵ درصدی نقدینگی در پایان ششماهه اول امسال نسبت به پایان سال ۱۳۹۸ است. به گزارش روابط عمومى بانك مركزى عبدالناصر همتی تأکید کرد: محدود شدن رشد پایه پولی نشانگر ایستادگی بانک مرکزی برای کنترل رشد پول پرقدرت در جامعه است. رئیس شورای پول و اعتبار افزود: با توجه به تعدیل اصلاح انجام شده در نرخ سپرده قانونی که به خاطر مساعدت به بانکها در پرداخت وامهای کرونا انجام شده بود و همچنین اقدامات احتیاطی که بزودی دنبال خواهد شد، در ادامه سال انشاءالله شاهد تعدیل نرخ رشد نقدینگی خواهیم شد. عالیترین مقام بانک مرکزی برنامه این بانک برای کنترل رشد ترازنامه بانکها را از دیگر اقدامات بانک مرکزی برای کنترل رشد نقدینگی دانست و تصریح کرد: مدیریت نرخ سود بهعنوان ابزار اصلی کنترل تورم دنبال خواهد شد.
4 پروژه مهم معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری افتتاح شد
روحانی: دولت از شرکتهای دانش بنیان حمایت میکند
رئیسجمهوری روز پنجشنبه در بیستوششمین هفته از افتتاح طرحهای مهم ملی کشور با شعار تدبیر و امید برای جهش تولید، ۴ پروژه مهم معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و وزارت جهادکشاورزی را افتتاح کرد. در این مراسم، طرح تولید فرآوردههای مشتق از پلاسما در استان البرز، طرح تولید واکسن سرطان دهانه رحم در استان تهران، طرح تولید ماده اولیه دارویی سِرتِرالین در استان مرکزی و خط تولید بایوفسفات بایوران نیز از سوی وزارت جهادکشاورزی در استان البرز به طور رسمی آغاز شد. برای اجرای این ۴ پروژه ۵۰۴ میلیارد تومان اعتبار صرف شده و با بهرهبرداری از این طرحها ۳۳۹ فرصت اشتغال پایدار مستقیم ایجاد خواهد شد.
بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی پس از صدور فرمان آغاز بهرهبرداری 4 طرح ملی در حوزه معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و وزارت جهاد کشاورزی که با تلاش شرکتهای دانش بنیان به نتیجه رسیده است، گفت: امروز تعداد شرکتهای دانش بنیان نسبت به 7 سال گذشته 100 برابر شده و برای ما بسیار مهم است که نسل جوان و تحصیلکرده کشور فضایی برای فعالیت و تعالی علم و دانش خود داشته باشند. رئیسجمهوری با اشاره به طرحهایی که در زمینه دارو و واکسن افتتاح شد، اظهار داشت: موضوع تولید دارو در جهان امروز بسیار مهم است و اینکه امروز یک طرح برای ساختن واکسن انسانی و برای درمان یک بیماری شایع به بهرهبرداری رسید، برای کشور بسیار موجب امیدواری در تأمین دارو و حتی صادرات مواد دارویی است. روحانی با بیان اینکه شرکتهای دانش بنیان این امیدواری را ایجاد کردهاند که میتوانیم گام به گام در عرصه تولید نیازمندیهای دارویی کشور در داخل بینیاز شویم، تصریح کرد: هرگونه سیاستگذاری و تسهیلگری در زمینه فعالیت این شرکتها لازم باشد، از سوی دولت انجام خواهد شد.
رئیسجمهوری با اشاره به اینکه دستیابی به توان تولید گسترده واکسن و بویژه واکسنهای انسانی از ابتدای فعالیت دولت یازدهم مورد تأکید بوده است، خاطرنشان کرد: باعث خوشحالی است که معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری امروز اعلام کردند در زمینه تولید واکسن آنفلوانزا گامهای بلندی برداشته شده و ساخت این واکسن در ماههای آینده به ثمر خواهد رسید که این برای مردم بسیار آرامشبخش خواهد بود. روحانی با اظهار خشنودی از اینکه بسیاری از فعالیتهای دانشبنیان در کشور با سرمایهگذاری بخش خصوصی انجام میشود، گفت: موضوع تأمین نیازهای دارویی و غذایی برای همه کشورها جزو مسائل مهم و امنیتآفرین است که شرکتهای دانشبنیان در کشورمان در هر دو زمینه فعالیتهای بسیار خوبی داشتند. رئیسجمهوری با بیان اینکه باید تلاش کنیم شیوه تجویز و مصرف دارو و نیز مصرف مواد غذایی در کشورمان اصلاح شده و از مصرف بیرویه و اتلاف مواد غذایی و دارو پرهیز شود، اظهار داشت: گزارشهای آماری حاکی از ضایعات 40 درصدی مواد غذایی در کشورمان است که باید برای اصلاح این وضع اقدام مؤثر و جدی انجام شود.
بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی پس از صدور فرمان آغاز بهرهبرداری 4 طرح ملی در حوزه معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و وزارت جهاد کشاورزی که با تلاش شرکتهای دانش بنیان به نتیجه رسیده است، گفت: امروز تعداد شرکتهای دانش بنیان نسبت به 7 سال گذشته 100 برابر شده و برای ما بسیار مهم است که نسل جوان و تحصیلکرده کشور فضایی برای فعالیت و تعالی علم و دانش خود داشته باشند. رئیسجمهوری با اشاره به طرحهایی که در زمینه دارو و واکسن افتتاح شد، اظهار داشت: موضوع تولید دارو در جهان امروز بسیار مهم است و اینکه امروز یک طرح برای ساختن واکسن انسانی و برای درمان یک بیماری شایع به بهرهبرداری رسید، برای کشور بسیار موجب امیدواری در تأمین دارو و حتی صادرات مواد دارویی است. روحانی با بیان اینکه شرکتهای دانش بنیان این امیدواری را ایجاد کردهاند که میتوانیم گام به گام در عرصه تولید نیازمندیهای دارویی کشور در داخل بینیاز شویم، تصریح کرد: هرگونه سیاستگذاری و تسهیلگری در زمینه فعالیت این شرکتها لازم باشد، از سوی دولت انجام خواهد شد.
رئیسجمهوری با اشاره به اینکه دستیابی به توان تولید گسترده واکسن و بویژه واکسنهای انسانی از ابتدای فعالیت دولت یازدهم مورد تأکید بوده است، خاطرنشان کرد: باعث خوشحالی است که معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری امروز اعلام کردند در زمینه تولید واکسن آنفلوانزا گامهای بلندی برداشته شده و ساخت این واکسن در ماههای آینده به ثمر خواهد رسید که این برای مردم بسیار آرامشبخش خواهد بود. روحانی با اظهار خشنودی از اینکه بسیاری از فعالیتهای دانشبنیان در کشور با سرمایهگذاری بخش خصوصی انجام میشود، گفت: موضوع تأمین نیازهای دارویی و غذایی برای همه کشورها جزو مسائل مهم و امنیتآفرین است که شرکتهای دانشبنیان در کشورمان در هر دو زمینه فعالیتهای بسیار خوبی داشتند. رئیسجمهوری با بیان اینکه باید تلاش کنیم شیوه تجویز و مصرف دارو و نیز مصرف مواد غذایی در کشورمان اصلاح شده و از مصرف بیرویه و اتلاف مواد غذایی و دارو پرهیز شود، اظهار داشت: گزارشهای آماری حاکی از ضایعات 40 درصدی مواد غذایی در کشورمان است که باید برای اصلاح این وضع اقدام مؤثر و جدی انجام شود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سلام ایران
-
روز روستا و ضرورت گذار به توسعه سازوکاری
-
طلاق به دهه هفتادیها رسید
-
سفر به اعماق فیروزهای
-
عزم بینالمللی برای صلح در قره باغ
-
«کنسرسیوم تولید و نشر محتوا در فضای مجازی» آغاز به کار می کند
-
تنها بودیم، تنهاتر شدیم
-
حتی یک زندانی نباید بیمورد در زندان بماند
-
برای عبور از بحرانها راهی جز همراهی مردم نیست
-
ترامپ فرصت ریکاوری ندارد
-
پرسپولیس در پی «نصر» دوباره
-
بازگشت ۸ میلیارد دلار ارز صادراتی به کشور
-
روحانی: دولت از شرکتهای دانش بنیان حمایت میکند
اخبارایران آنلاین